۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

آیا می دانستید که اکثر مردم ایران قبل از صفویه سنی شافعی بودند و با کشتار وحشیانه صفویان شیعه شدند؟


به گواه تاریخ، حکومت صفوی برای مقابله با امپراطوری بزرگ عثمانی و برای جلوگیری از نفوذ بیشتر اسلام در اروپا به دسیسه انگلیس شکل گرفت. چه اینکه در اونموقع سلطان سلیم عثمانی در بلغارستان مشغول جهاد بود که اسماعیل صفوی در ایران قدرت رو بدست گرفت و مستقیم به عثمانی حمله کرد و سلطان سلیم مجبور شد برای دفع شاه صفوی دست از جهاد اروپا کشیده و به جنگ شاه صفوی برود.
قبلا گفته بودم که قبل از صفویه ایران کشوری کاملا سنی بود.
(( در هنگام قیام شاه اسماعیل مردم ایران بیشتر سنی شافعی و بقیه سنی حنفی بودند و تعداد شیعیان در ایران خیلی کم و اکثرا هم از فرقه های زیدی بوده اند. طبق گفته حمدلله مستوفی (یک قرن قبل از شاه اسماعیل) در کتابش، “نزهة القلوب”، شیعیان دوازده امامی فقط در قم، سبزه وار، کاشان، اردستان، شهر ری و روستاهای ساوه زندگی می کردند و گروهی از صوفیان هم در تبریز حضور داشتند. ))
(( با اینکه مردم تبریز مقاومتی نمی کنند، بسیاری از آنها به فرمان اسماعیل قتل عام می شوند. سرانجام پس از آنکه ۲۰ هزار نفر از مردم کشته می شوند همه جای شهر مردم پارچه سرخرنگی که نشان اسماعیلی بوده می آویزند و کاملا از او فرمانبرداری می کنند. اسماعیل گور سلطان یعقوب و بسیاری دیگر از مخالفان پدرش را نبش قبر می کند و بقایای اجساد آنها را آتش می زند. شاه اسماعیل بعد یزد و شیراز را تصرف می کنه. ))
(( شیراز در آن زمان مرکز علما و دانشمندان سنی بود. شاه آنها را احضار می کند و می خواهد که خلفای سه گانه (ابوبکر-عمر-عثمان) رو دشنام بگویند و چون قبول نمی کنند دستور قتل همه را صادر می کند. مازندران و اصفهان مناطق بعدی هستند که به تصرف شاه اسماعیل در می آید. اسماعیل در تمام لشکر کشی های خود هر قدر که می تواند با روش های بسیار خشونت آمیز از کشته مردم سنی پشته می سازد. شاه اسماعیل در لشکر کشی به بغداد (سال ۹۱۴هجری) دستور می دهد استخوانهای ابوحنیفه را از قبر خارج کنند و بسوزانند و به جایش استخوان های یک سگ را دفن کنند که باعث انزجار شدید در بین مسلمان های منطقه می شود. این در حالی که جد اسماعیل یعنی شیخ صفی الدین خودش سنی حنفی و از پیروان ابوحنیفه بود. ))
شاه اسماعیل وقتی قدرت را بدست گرفت شروع کرد به قتل عام مردم. مردم هم که اهل سنت بودند. مجبور بودند یا شیعه شوند یا کشته شوند. خیلی ها بالاجبار شیعه شدند و خیلیها هم کشته شدند و خیلی ها نیز فرار کردند. دقیقا همون علتی که اگه توجه کرده باشید الان تقریبا در تمام مرزهای ایران اهل سنت قرار دارند همینه که از کشتار صفویها فرار کردند. خیلی از علما به هند که حکومت اسلامی برقرار بود و خیلی ها هم به عثمانی پناهنده شدند و خود را نجات دادند. اما اونهایی که مانده بودند یا باید شیعه میشدند یا به شدیدترین و فجیع ترین وضع کشته میشدند. خب من بیشتر از این چیزی نمیگم. این نوشته ها از کتاب امیرحسین خنجی رو خودتون بخونید:
جملاتی که تو پرانتز هستند از خودم نیست.

((در تاریخ خاور میانه از دوران اسکندر تا آن زمان ،هیچ قومی به وحشیگری و ددمنشی قزلباشان دیده نشده بود. ذکر جنایت های قزلباشان که مداحاننشان در باره ی بخش هایی از آن جنایت با آب وتاب قلمفرسایی کرده و جنایت هایشان را ستو ده اند! تصورش را بکنیم که دسته ای از تبر به دستان قزلباش ،کودک خردسالی را زنده زنده به میان آتش پرتاب می کنند و خانواده ی کودک ،در میان درمانده گی شاهد زوزه ی کودکشانند که، در آتش ذغال میشود! در این عالم سر خورده گی و خموشی مطلق هیچ مرجعی وجود نداشت که از مردم ستم دیده حمایت کند.جان ،مال ،ناموس مردم بازیچه ی دست بزهکاران (خود جوش شهری) و دسته جات تبر به دست « تبرائی» شده بود.تصورش را بکنیم که یک تاجر بازار تبریزی که مغازه و انبار و خانه اش به غارت رفته، ناگهان ببیند یک دسته از این «تبرائیان تبر به دست»به خانه اش بریزند، او را گرفته ببندند. زن و دختر جوانش را در برابر دیدگانش برهنه سازند، و آنها را بر سر دست ها بنشانند، و از مر بخواهند که هر چه در خانه اش نهان کرده را بیرون بیاورد و به آن ها تحویل دهد! و یا زن و مردی که پسر و دختر جوان و زیبا رو دارند و روزی چند دسته ئی از اوباش شهری برسند ،دختر و پسرشان را بازداشت کرده با خود ببرند، در حالیکه پدر ومادر فلک زده ، نیک میدانند که آن ها را برای چه کار میبرند. و یا تصورش را بکنیم پیر مرد دانشمند و محترمی که لز سر خشم و عصبانیت و حمیت به قزلباش پرخاش کرده،و آن ها او را عریان کرده در سر چار کوچه و جلو چشمان همگان ، چند تن از قزلباشان پر زوربه او تجاوز جنسی کرده، .آنگاه به تنش شیره مالیده و وی را در قفس آهنین بند کرده اند و مشتی مورچه را در قفس رها ساخته اند ، و این قفس را همچون فانوسی بر سر میله ئیدر میدان شهر آویخته اند، تا این بیچاره از زیر شدیدترین شکنجه ها بسر ببرد! تصورش را یکنیم، دانشوری را قزلباشان گرفته ،برهنه کرده به میدان شهر آورده ، آتش افروخته اند و سیخی از زیر پوست کمر این مرد فرو برده از پشت گردنش بیرون آورده ، او را مثل لاشه ی آهو بر روی آتش داشته اند تا اندک اندک بریان گرددو آنگاه قزلباشانبه دستور شاه اسماعیل از گوشت کباب شده ی این مرد تغذیه کنند! و یا یکی از بزرگان تبریز که نخواسته بود شیعه شودرا گرفته،کف دست ها و پاهایش را بر کنده ی درخت میخکوب کرده اند و در این حال زتده زنده ، پوستش را مثل پوست گوسفند میکشند… در نوشته های مداحان فتو حات قزلباشان صفوی چندان از این موارد ذکر شده که خواندن آن ها موی بر اندام هر انسان نیک سرشتی راست میکند و جگرش را به حال ایرانیانی که در دست چنین ددمنش های درنده خویی اسیر بوده اند کباب میکند! این ها مطالبیست که مداحان شاه اسماعیل صفوی و شاه تهماسب نقل کرده اند، تا نشان بدهند که «شاه شریعت پناه» و « ولی امر مسلمین جهان» چه قدرتی برای نشد آئین خدایی خودش داشته ، ودر راه خدای خودش چه زحمت هایی کشیده! و چگونه مردم ایران را وادار می کرده که دست از لجاجت بردارند و به دین قز لباشان در آیند! و چگونه کسانی که نمی خواستند اطاعت از ولی امر مسلمانان جهان را پذیرا باشند به مجازات می رسانده اند……))
از کتاب شاه اسماعیل صفوی ص 17 و 18 نویسنده امیر حسین خنجی

دانلود این کتاب:
این ورودی در Uncategorized فرستاده شده است. پیوند پایدار به آن را نشانه‌گذاری کنید.           

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شما یک سنی جاهل هستی دنباله(الشجره الملعونه فی القران).تاریخ ایران وقت عمر به ایران حمله کرد را ببین میفهمی جنایت یعنی چه؟پیروان خلفا سه گانه واصحاب کودتای سقیفه چه جنایتی در حق پسر پیغمبر صلی الله در کربلا انجام دادند؟ شماها سنی خلفا هستید نه سنی پیامبر.