بنازم این خاک را که بلوچستانش نامند و من افتخار نسبت بلوچ بودن را بدان دارم ، بنازم مردمی را که در آن میزیند و به بلوچ بودن خود مفتخرند.آری بلوچستان و بلوچ بودن مایه شرف و افتخار هر بلوچی است، زیرا که بلوچستان سرزمین آباء و اجدادی ما و بلوچ بودن نشان ملی و زبان بلوچی بیانگر هویت ملی ماست. اما دشمنان و بد خواهان این آب و خاک پیوسته در نفاق و جدائی بین وارثان آن بوده و همواره تلاش دارند که از اتحاد و یگانگی ما به هر طریق ممکن جلو گیری کنند.
منظورم از این نوشته کوتاه ، نه پرداختن به مسائل عمده بلوچستان و ویژگی های این سرزمین است و نه توان و تبحر آن را دارم، چون این پای در کفش دیگران کردن است و راه خطا رفتن ، پس اصلح این است که صلاحیتها در حیطه کار صاحبنظران قرار گیرد و هر کاری به کار دانی سپرده شود.
گرچه بلوچستان سر زمینی خشک و کویری است و از نعمت بارندگی محروم، ولی بعلت وسعت ، دارای مناطق آب و هوائی گوناگون و معادن زیرزمینی فراوان می باشد.بسبب همجواری با کشورهای پاکستان و افغانستان ، موقعیت جغرافیئی و استراتژیکی ویژه ای دارد و وجود دریای عمان در جنوب آن مزیتی خاص نسبت به سایر نقاط ایران به آن داده است که دسترسی به آبهای بین المللی ، دادوستد کالا و سایر ارتباطات آبی را تسهیل می کند ، که این خود امتیاز بسیار بزرگی است و به تنهائی می تواند جوابگوی نیازهای مردم این مرز وبوم باشد.
آری ، بلوچستان با داشتن این همه نعمات و امتیازات ، در جغرافیائی کنونی ایران ، فقیرترین و محرومترین استان است. مضاف برفقر اقتصادی ، فقر فرهنگی و ستم ملی از برکت حاکمیت انحصارگرایان در طی قرنها و سالهای متمادی نیز بر آن افزوده است
توجه داشته باشیم ، وجود طوایف و قبایل در یک جامعه سنتی مثل بلوچستان ، نشان شناخت آن طایفه و یا قبیله از سایر قبیله ها و طایفه هاست ، که بنام اجدادشان ، نام آن طایفه را انتخاب می کنند ، و گر نه هیچ بلوچی را بر بلوچ دیگر امتیازی ویژه نیست. نه ناروئی را بر اسماعیل زهی ، نه ریگی را بر مبارکی ، نه شهلی بر را بر جمالزهی ، نه براهوئی را بر میر لاشاری ، نه بارکزهی را بر چاکرزهی ، نه رئیسی را بر درزاده و نه سایر زهی ها را بر زهی های دیگر ، چون همه در یک چیز و یک کلمه با هم مشترک هستند و منافع واحد دارند ، آن فقط و فقط بلوچ بودن است ، که نشان هویت و بیانگر ملیت عموم بلوچهاست چون بی هویتی مساوی است با فنا . هر آنکس که هویت ملی خود را فراموش کند و یا ملعبه ستمگران شود ، در واقع تیشه به ریشه خود می زند ، خواسته و یا نا خواسته و یا برای جای خوش کردن ، فریب دشمن را می خورد و در جنایات بر علیه ملیت خویش با سلطه گران همسو می شود .
آنانی که با فرهنگ و تاریخ ملت بلوچ آشنائی دارند ، بخوبی می دانند که این ملت ، مردمی آ رام ، صادق ، بی ریا ، راز دار و،،، می باشند . عکس این قضیه نیز صادق است ، البته زمانی که مورد تعدی واقع شود و در عوض وفا جفا بیند.
ملتی که به این همه صفات نیکو مزین است ، چرا باید پسوند زهی (طایفه گرائی) را بعنوان امتیازی برای خود و بر علیه برادران خود بکار گیرد .
نا بجا نیست اگر گفته شود ، فقر فرهنگی و دانش اجتماعی که هر دو این پدیده زایده نظام های استبدادی می باشند ، در بلوچستان باعث تشتت و پراکندگی و روی آوردن به طایفه گرائی در میان بلوچها شده است. اما بخاطر رهائی از این همه بی عدالتی ، حق کشی و برای دستیابی به هویت ملی ،ما احتیاج به وحدت ملی داریم و پرهیز از بلوچ ستیزی.
در اینجا باز هم اشاره ای به مفهوم شعری از عزیز بلوچ می کنم ، که می گویدهمه چیز بلوچستان با سایر نقاط ایران متفاوت است ، شبهای پر ستاره و مهتابیش ، شعر و موسیقیش و حتی طراوت و زیبائی زنانش با دیگر زنان جهان متفاوت است . این گفته شاعر نشان بر آن دارد که سرزمین بلوچستان جلوه های خاص خود را دارد ، که نظیر آنرا در جایهای دیگر نمی توان یافت. پذیرفتنی نیست که مردم این آب و خاک ، با داشتن این همه محاسن زیبا ، هنوز هم اسیر قبیله گرائی و در مصاف با یکدیگر باشند و از تفرق اندازی و ستم ستمگران و دشمنان مردم بلوچ و بلوچستان غافل؟
بر هر بلوچی است که به خاطر منافع ملی و حفظ هویت خویش از نفاق و تشتت ، بخصوص از طایفه گرائی دوری جسته و مانند سایر ملیتهای ساکن ایران با یکدیگر متحد شویم.
بجارنیازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر