۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

اجاق بحران های فراموش شده برگردان به فارسی( از:ح د سدی)



بلوچستان پاکستان منابع و ثروت زیرزمینی نسبتا بسیار زیادی مانند اورانیوم، طلا، روی و مس یافت میشوند، علاوه براین 36 درصد گاز طبیعی ملی پاکستان از استان بلوچستان تامین میشود، اما با وجود این همه منابع که در بلوچستان یافت و برداشت می شود، درآمد سرانه آنجا در مقایسه با دیگر مناطق این کشور در پایینترین رقم جای دارد
.
1- در مرز ایران و پاکستان نیز فوران می کنددر اوقات اخیر ایران و پاکستان مورد توجه منظر رسانه ها قرار گرفتند، آنجایی که بر بسیاری از موضوعات در باره این دو کشور، معامله و نبرد بوجود می آید، اما در بلوچستان تنازعاتی روی می دهد و این تنازعات از سوی رسانه ها مورد بی تفاوتی قرار میگیرند.
رسانه ها از این نبردها و جنگها، فقط به عنوان خبرهایی از شورشهای منطقه ای یاد می کنند، خبرها به این نحو به گوش مردمان رسانیده میشوند، در حقیقت نقطه و محل تلاقی منافع قدرتهای منطقه ای و جهانی در کویرهای بلوچستان مجسّم است.
بلوچ ها مردمانی عشیره ای، طایفه ای و قبایلی هستند، سرزمین مهاجرتی امروزی آنان بین سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است، در جنوب شرق ایران یک میلیون و چهارصدهزار و در استان غربی پاکستان تقریبا هفت و نیم میلیون انسان زندگی میکنند،، بلوچ های ساکن در افغانستان یک جامعه اقلیت و کوچکی را در آن کشور تشکیل میدهند و به لحلظ تاثیرگذاری سیاسی نیز ضعیف عمل می کنند.
در این سه کشور سران طایفه ها ی بلوچ تلاش می کنند تا حد ممکن دخالت دولتی را در محدوده خودشان کاهش دهند، در بخش بلوچستان- پاکستان بلوچ ها از سال 1947 چندین بار علیه قدرت نیروهای دولتی به جنگ برخاسته اند، آنهایی که بزرگترین درگیریهای طی سالهای 1973 تا 1977 بودند، در طی آن نبرد و جنگها بیش از هشت هزار انسان کشته شدند.
ادعای سران قبایل و طایفه ای در باب و مسیر حق طلبی و مطالبه حقوق، "ارزش" خود را از یک سو از وجود ثروت و منافع اقتصادی که ایلت بلوچستان درسینه خود دارد، و از سوی دیگر از محرومیت و گرسنگی که پاکستان بر مردمان بلوچ تحمیل کرده است، کسب می کنند.
زیرا در استان بلوچستان پاکستان منابع و ثروت زیرزمینی نسبتا بسیار زیادی مانند اورانیوم، طلا، روی و مس یافت میشوند، علاوه براین 36 درصد گاز طبیعی ملی پاکستان از استان بلوچستان تامین میشود، اما با وجود این همه منابع که در بلوچستان یافت و برداشت می شود، درآمد سرانه آنجا در مقایسه با دیگر مناطق این کشور در پایینترین رقم جای دارد.
در خصوص مصرف کردن گاز طبیعی بلوچ ها در پایین آمار قرار دارند، از 26 حوزه ایالت بلوچستان، فقط در چهار حوزه مراکز گازرسانی وجود دارد، بلوچ ها مسئولیت این احجاف و ناحقی را پنجابی ها و جامعه قوم "مهاجر" که در همه سطوح و ارکان کشور پاکستان وزنه سیاسی مسلط و حاکم هستند می دانند، آنچه که به آن اشاره میرود آن ثروت عظیمی است که از جانب استخراج منابع زیرزمینی بلوچستان، سود و منفعت آن به مناطق شمال پاکستان سرازیر میشود.
در سال 2003 میلادی یک جنگ شدیدی بین "ارتش آزادیبخش بلوچستان" یا همان "بی ال ای" (سازمانی که از سوی بسیاری از سران و شخصیت های قبایل و طایفه های بلوچ حمایت و پشتیبانی می شود) و ارتش پاکستان دوباره آغاز شد.
این بار دلیل بروز این جنگ نه تنها به موضوع بهره برداری از منابع طبیعی و ثروتهای خدادادی بلوچستان و پرداخت سهم بیشتری از حاصل آن به بلوچ ها مرتبط بود، بلکه دیگر مقوله و نکته مورد نزاع، یک پروژه بزرگی هست که در ساحل جنوب بلوچستان در دریای عمان درحال اجراء است.
2- در زیر سایه چیندر سال 2002 ساخت یک اسکله عمیق و یک بندرگاه برای کانتینرها (اتاقکهای آهنی) در سواحل شبه جزیره شهر گوادر شروع شد، دولتهای چین و پاکستان با هم یک پروژه عظیم براه انداختند، پروژه ای که تا سال 2010 کار بر روی آن طول خواهد کشید و مبلغ مالی مصرف شده در این پروژه از مرز یک میلیارد دلار فراتر خواهد رفت.
درسال 2007 یک فازِ این بندرگاه عمیق افتتاح و راه اندازی شد، جایی که درآینده نزدیک از آنجا نفت خاورمیانه از کشتی های نفتکش باراندازی و تخلیه میشود، بعد آن نفت، از مسیر جاده ای که برای این منظور احداث میشود از شهر گوادر و از طریق شاهراه قراقرُم، به سوی جمهوری خلق چینِ، کشور تشنه به انرژی، ارسال خواهند شد.
بندر گوادر به حیث یک دروازه، نه تنها راه رساندن نفت به شهر بندری کناره های دریای زرد را کوتاه تر می کند، بلکه معموله ها اجناس و اقلامی که بسوی شرق افریقا و بازار آن قاره که در گذر زمان اهمیت بیشتری می یابد ارسال میشوند، حمل ونقل آنها سهلتر خواهد بود.
برای پکن، شهر گوادر یک ارزش ژئواستراتژی بزرگ دارد، کشور چین طی ده سال اخیر در خاورمیانه سرمایه گذاریهای بسیار کلانی را صورت داده، اکنون چین یک بخش عظیمی از سوخت خود، جهت تولید انرژی را از این منطقه تهیه می کند، چین همچنین قصد دارد یک پایگاه دریایی در شهر گوادر ایجاد کند، تا بدینطریق مسیر رسیدن مواد اولیه برای تولید انرژی خود را، با قدرت نیروی نظامی در این منطقه ناامن تحفظ دهد.
واقعیت این است که ارتش خلق چین در آینده فقط در مسافت 70 کیلومتری مرزهای ایران و در نزدیکی آبراه هرمز مستقر خواهد شد، آیا رقّبای چین، یعنی ایالات متحده آمریکا و هندوستان خواهند پذیرفت و به استقرار چین در این منطقه عادت خواهند کرد.
در نزد دولتمردان پاکستان فعالیت این دوستان تازه "چین"ی بسیار مناسب و ذینفع تلقی میشوند و بندر جدید شهر گوادر امید میرود که بصورت یک مرکز بزرگ تجاری در آید.
پاکستان تلاش دارد این شهر ساحلی در خلیج عمان را به یک مرکز تجارت و دادوستد شبیه سنگاپور و دوبی توسعه دهد، از این بابت چندین پروژه ساخت وساز به سرمایه گذاران داخلی و خارجی ارباب پول محول شده اند.
مقاطه کاران و سرمایه گذاران بلوچ در این مسیر تبعیض را احساس می کنند، و این همان نکته ای است که میتواند سران قبایل وابسته به آنانرا دوباره به سوی سنگرها راهی کند.
آنزمانی که رئیس جمهوری پاکستان پرویز مشرف بسال 2003 در استان ناآرام چندین پایگاه نظامی، در آن میان یک پایگاه در شهر گوادر، به هدف حفاظت از سرمایه گذاریهای هنگفت احداث کرد، این عمل وضعیت ناپایدار قبلی سال 2000 را که برقرار بود، دوباره بسوی درگیری و جنگ کشانید، آن عمل و احداث پایگاه نظامی و مستقر کردن نیروهای ارتش و نظامی در ایالت بلوچستان باعث چندین درگیری با ارتش پاکستان گردیده، تا به امروز در این نبردها بیش از صدها تن انسان کشته شده اند.
حملات چریکی برعلیه نیروهای دولتی سوای از کشته شدن نیروهای ارتش و نظامیان پاکستان، افراد غیرنظامی بسیاری نیز در این نبردها جان خود را از دست داده اند، همچنین شهر گوادر از حوادث این درگیریها درامان نمانده، این شهر بندری هدف چندین حمله راکتی قرار گرفته است.
در سال 2004 سه نفر و در سال 2006 باز هم سه نفر مهندس چینی ربوده و بدست متعصبان بلوچ به قتل رسیدند، دو ماه پیش چریکها و جنگجویان بلوچ متحمل ضربات سنگینی شدند، وقتی که (بنا به یک گزارش بی بی سی) فرمانده و رهبر بی ال ای "بالاچ مری" در افغانستان کشته شد.

3-این جنگ محرمانه و پنهاناستان سیستان و بلوچستان در خاک ایران، برعکس ایالت بلوچستان پاکستان، چندان منابع طبیعی باارزشی در محدوده خود ندارد، این منطقه از ایران، فقیرترین استان کشور است، چند وقت پیش جانشین مسئول بهداشت اجتماعی استان اعلام کرد 76 درصد از اهالی بلوچستان زیرخط فقر گذران زندگی می کنند.
در کنار بحران بلوچستان پاکستان، در ایران بین مُلاهای شیعه و بلوچ های سنی مذهب، یک اختلاف و خط فاصل تفکیک کننده ای وجود دارد، اما با وجود این، سران سیاسی ایالت بلوچستان ایران، به مانند خویشاوندان خویش ساکن در پاکستان، هیچگونه تلاشی برای جدایی از ایران انجام نمی دهند، بلکه بلوچ های ایران به هدف استقرار یک نظام فدرال مبارزه می کنند، تا بدینطریق استان آنان به خودمختاری بیشتری دست یابد.
مطلقأ و بدون تردید ابرقدرت نیز نگاهی به حجم و ظرفیت این نزاع دوخته است، روزنامه "نیویورکر" در این باب در 17 آوریل 2005 گزارشی انتشار داد، که براساس آن وزیر دفاع قبلی ایالات متحده آمریکا "دونالد رامسفلد" به انگیزه ایجاد یک سلسله درگیریهای کوچک علیه تهران، کمیسیون ویژه نظامی جهت تماس گرفتن با فرستادگان مهمترین اقلیت های قومی (آذری، کُردها و بلوچ ها) تشکیل داده، تا با این روش آنها را در نبرد برای به تضعیف کشاندن رژیم تهران، کمک مالی برساند.
آنچه که عیان و روشن است و جلب توجه می کند، این نکته است که در دو سال گذشته مقاومت در استان محروم و فقرزده سیستان و بلوچستان رو به افزایش دارد، چند وقت پیش علیه سپاه پاسداران، نهادی که دولت آمریکا آن را توی لیست سیاه تروریستی خود قرار داده، چند مورد سوءقصد صورت گرفت، در جریان آن حمله و سوءقصدها چندین نفر غیرنظامی نیز کشته شدند، مسئولیت اجراء این تهاجم ها را سازمان بلوچ "جندالله" به عهده گرفت، سازمانی که صدای فارسی آمریکا در بیست و سوم دسامبرسال 2007 از آن بعنوان یک گروه تروریستی نام برد.
با وجود همه اینها، "زه لیگ اس هاریسون" کارشناس آمریکایی در امور بلوچستان، بنا بگفته خودش وی منابع خبری خود را در بلوچستان دارد، در یک مقاله وی اشاره می کند به اینکه، این سازمان چریکی جنگجو از سوی دولت بوش حداقل غیر مستقیم پشتیبانی می شود، این رابطه و یاری رسانی مالی و نظامی آمریکا از طریق سازمان اطلاعات "آئی ایس آئی" پاکستان، از دوران حمله شوروی به افغانستان، برای بنیادگرایان مذهبی وجود داشته است.

مُلاها نیز در خصوص این گزارش و حمایت ها واکنش نشان دادند، رهبر مذهبی ایران آیت الله علی خامنه ای در سال 2006 اعلام کرد «این سازش ها سرکوب خواهند شد».
در همانسال نیز احساس شد که تهران رفتار سختگیرانه تری را به پیش می برد، وزارت اطلاعات ایران در استان بلوچستان و نقاط دیگر کشور صدها تن را به انواع اتهامات دستگیر کرد، بعد از چندی بسیاری از دستگیرشدگان به اتهام همکاری با آمریکا به چوبه دار سپرده و اعدام شدند.
بنا به گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی در سوم دسامبر 2007 یک سیاست دیالوگ با ایران در چشم انداز نمایان می شود، امری که از سوی وزیرخارجه آمریکا خانم کاندالیزا رایس، نظر و دیدگاه سرسختانه جانشین رئیس جمهور "دیک چینی" را هر چه بیشتر به حاشیه می راند، در ضمن حادثه ای که در هفتم ژانویه 2008 در آبراه هرمز اتفاق افتاد بر روابط دو کشور سایه سنگینی انداخته است.

با این اوصاف، حال این پرسش پیش می آید، آیا این گروه ناسیونالیستی در ایران بنا به گزارش "سیا" در آینده نیز از سوی کاخ سفید پشتیبانی میشود، آیا این سیاست بعد از پایان عصر بوش ادامه خواهد یافت.

منبع: برگرفته از مجله اینترنتی "تله پولیس" مقاله به زبان آلمانی که بتاریخ بیستم فوریه سال 2008 انتشار یافته است.
http://www.heise.de/tp/r4/artikel/27/27322/1.html
- تله پولیس TELEPOLIS
برگردان به فارسی از:ح د سدی
Saditsch.hd@gmail.com
دوشنبه دهم ژانویه 2011 برابر با بیستم دیماه 1389


هیچ نظری موجود نیست: