بسم الله الرحمان الرحیم
ریاست محترم قوه قضاییه
جناب آقای آملی لاریجانی
جناب آقای آملی لاریجانی
با سلام
من مادر مهدی محمودیان که در ۲۵ شهریور ۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد، هستم. فرزندم حدود سه ماه تحت شکنجههای بسیار سخت و بازجوییهای فراوان و طولانی مدت قرار داشت. فرزندم مدت سه ماه در سلول انفرادی نگهداری شد و طی این مدت از بسیاری از حقوق اولیه و انسانیاش محروم بود. برای مثال در طول این سه ماه که در سلول انفرادی به سر میبرد، در صورت احتیاج به سرویس بهداشتی، برادران عزیز هر ۶ ساعت یکبار به او اجازه استفاده از سرویس بهداشتی میدادند.لازم است بدانید در دی ماه سال گذشته که او زودتر از وقت تعیین شده احتیاج به استفاده از سرویس بهداشتی داشت، سه تن از برادران مهربان تا آنجا که میتوانستند او را ضرب و شتم کردند و سپس با چشمبند و دستبند و به صورت عریان او را به مدت ۸ ساعت در حیاط و در سرما نگه داشتند.
از همان جا فرزندم دچار آنفولانزای شدید و مریض شد و هرچقدر تلاش کردیم او را معالجه کنیم، به ما اجازه این کار را ندادند و با دادن داروهای موقت و بی اثر از معالجه او سر باز زدند.تا اسفند ماه همان سال فرزندم چهار بار دیگر به شدت بیمار شد. من مادر او هستم و طبیعی است که نگران حال پسرم باشم، به هرجا که فکر میکردم شاید به سوالات من پاسخ دهند، رفتم. به گفته زندانیان محبوس در بند ۳۵۰ و ۲۰۹ زندان اوین بارها فرزندم به دلیل تنگی نفس بیهوش شده است و به درمان فوری خارج از زندان احتیاج دارد اما تا کنون برای درمان او پاسخی به ما ندادهاند.
با پیگیریهای بسیار و هر روزه من بالاخره یک بار پزشک قانونی او را معاینه کرد و گواهی داد که باید در خارج از زندان و در بیمارستان بستری شود.
آقای لاریجانی
با وجود بیماری شدید فرزندم، او را به جای اینکه در بیمارستان بستری کنند، از زندان اوین به زندان کچوئی و پس از یک یا دوماه به زندان رجاییشهر منتقل کردند.
تا کنون فرزندم در این مدت به مرخصی نیامده است. در این یک سال و اندی دختر او بسیار بیقراری و بیتابی میکند.
نگرانیهای ما برای مهدی کم بود، نگرانی برای سلامت دختر او هم افزوده شده است. دختر هشت ساله هر روز از پدرش میپرسد که چرا به خانه نمیآید. هرگاه مهدی تلفن میزند میگوید میخواهم با پدرم درد و دل کنم و همیشه در حین صحبت اشک می ریزد اما میگوید: “گریه نمیکنم فقط اشکهایم میآید.”
رییس قوه قضاییه
به داد ما برسید. خانواده فرزندم از هم پاشیدهاند و من نیز به شدت بیمار هستم و بیش از این یک مادر پیر بیمار را آزار ندهید، من در انتظار مرخصی یا آزادی فرزندم هستم تا سپس به درمان خودم بپردازم.آقای لاریجانی
دادگاه دیگری هم هست. اگر در این دنیا مشکل ما حل نشود، منتظر دادگاه عدل الهی میشویم، آنجا ما دامنتان را خواهیم گرفت که به چه گناهی باید عذاب دوری فرزندمان را تحمل کنیم. اگر حقگویی این اندازه مشکل دارد و جرم است، ما دیگر حرف حق نخواهیم گفت. قضاوت با شما.با تشکر
مادر مهدی محمودیان
روزنامهنگار دربند
روزنامهنگار دربند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر