رهنورد در این مصاحبه گفت: “نامه های عاشقانه نوعی محتوای سیاسی با بیان عاطفی و سوزناک است و زنان برجسته ای در این زمینه قلم زده اند که امیدوارم بتوانیم این نامه ها را چاپ کنیم، زنانی مثل ژیلا بنی یعقوب، الهه مجردی، فریبا پژوه، فاطمه شمس، خانم شرب دار قدس(همسر عرب سرخی) خانم الویری، خانم سحرخیز، خانم مظفر، خانم فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر آبادی، پرستو سرمدی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو ، خانم امین زاده، خانم و دختر آقای کرمی و دیگرانی که اکنون حضور ذهن ندارم، هریک به نحوی این ادبیات سیاسی را به جنبش سبز و ملت ایران تقدیم کرده اند ،این هم نوع خاصی از زنان و بیان سیاسی-ادبی است. ”
گفت و گوی تفصیلی کلمه با زهرا رهنورد پیش روی شماست.
انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی و در راستای مخالفت با استبداد و دیکتاتوری شاه و خصوصا در مخالفت با انتخابات فرمایشی که در رژیم گذشته برگزار به پیروزی رسید، اما اکنون می بینیم همان رفتارها مجددا در حال تکرار شدن است، چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی هنوز چنین مشکلاتی وجود دارد و حتی رفتار ها خشونت آمیز تر شده است و انتخاباتی بر پایه تقلب برگزار می شود؟
تحلیل من این است که این جریان فشار و ارتجاعی از همان زمان شکل گیری انقلاب اسلامی و تحقق جمهوری اسلامی در کشور ما وجود داشته است و همیشه در تلاش بوده تا به قدرت برسد و همیشه نیز هرکس و هر جریانی که با فکر، اندیشه و ایدئولوژی او مخالف بوده است را می خواسته حذف کند که گاه این حذف با سرکوب و آزار مردم همراه بوده و گاه نیز در جریان قتل های زنجیره ای و آزار خود را نشان داده است. در واقع با انتخاب دولت نهم بخشی از این جریان تندرو که در قتل های زنجیره ای نظر مثبت یا نقش داشته است در موضع قدرت قرار گرفت و اکنون می خواهد هر روش و هر وضعیتی این قدرت را در دست نگه دارد. می توانیم بگوییم پس از انقلاب اسلامی جریان های تندرو و سرکوب گر که هنوز به قدرت نرسیده بودند با انتخابات نهم به قدرت رسیدند و اکنون به هر قیمتی حتی کودتا نمی خواهد قدرت را از کف بدهد.
در دهه سوم انقلاب شاهد دستگیری گسترده ای از فعالان سیاسی که خود در بوجود آمدن این انقلاب نقش اساسی داشتند بودیم همچنین عده زیادی از مردم و روزنامه نگاران نیز دستگیر شدند و مهم تر از همه خون های بیشماری ریخته شد ایا هیچ گاه گمان می کردید در نظام جمهوری اسلامی چنین حوادثی رخ دهد؟
اتفاقات اخیر برای انقلابیون یک کابوس بود و کسانیکه از رژیم سرکوب گر و پلیسی شاه لطمات بسیاری خورده بودند هیچ گاه فکر نمی کردند در نظام جمهوری اسلامی که درواقع آرمان هایش علیه تمام آن ظلم ها، سرکوب ها ، زندان ها و آن محیط پلیسی این ها بود و بر اساس محبت، شفقت، انسانیت، آزادی رحمت و یگانه بودن ملت و دولت بوجود آمده بود چنین فجایعی رخ دهد. به طور مثال شعاری که شهید رجایی در آن زمان می گفتند کابینه ۳۶ میلیونی بود ، یعنی حاکمیت متعلق به مردم است و مردم هستند که حق دارند نظر دهند و اعمال خواسته های خود را بخواهند از بین رفته و امروز در واقع شکاف عظیمی بین حاکمیت و ملت بوجود آمده است و این شکاف آنقدر عظیم شده که می بینید حاصلش سرکوب مردمی است که با حاکمیت فعلی مخالف هستند. ما هیچ گاه فکر نمی کردیم چه در خیابان ها و چه در زندان ها چنین رفتارهایی صورت گیرد و از نظر ما این کابوسی بود که رژیم شاه انجام می داد. در هر صورت آرمان جنبش سبز، حاکمیت مردم است نه حاکمیت دولتها.
خانم رهنورد برخی می گویند این انتقاد بر شما و بسیاری از فعالین سیاسی و اجتماعی آن زمان وارد است که اگر در مقابل برخوردهای خشونت آمیز دهه های قبل خصوصا با جوانان و زنان محکم تر و قاطع تر می ایستادید اکنون ما با چنین هجمی از خشونت خصوصا در خیابان ها مواجه نبودیم.
در این سی سال معترض تر از من کسی وجود نداشته به شکل های مختلف تا آنجا که البته اطلاعاتی داشتن اعتراض کردم اما من خود جزو کسانی بودم که همواره تحت فشار بوده و هیچ یک از کتاب هایم اجازه انتشار نداشته است. قبل از انقلاب ده جلد کتاب چاپ کردم و پس از انقلاب نیز کتاب ها ی متعددی نوشتم که بالاخره هم به این نتیجه رسیدم که فقط باید کتاب درسی نوشت که در واقع این کتاب های درسی هم آنقدر کارشناسی می شود که هیچ محتوایی جز محتوای علمی ندارد؛ در نتیجه من نیز از کسانی بودم که در سانسور شدید قرار گرفت و زمانی که دیدم هیچ فعالیتی نمی توانم داشته باشم به دانشگاه پناه بردم که در آنجا به بالاترین موقعیت علمی در سطح دانشگاهی دست یافتم اما به این قیمت که هیچ فعالیت اجتماعی نمی توانستم داشته باشم و تمام فیلم ها و زینک های کتاب های من که قبل از انقلاب نوشته بودم را از بین بردند و هیچ باقی نماند. از این رو من همیشه با رفتارهای ضد آزادی خواهانه مخالف بوده و هستم و همیشه نیز در خصوص رفتارهای سرکوب گرایانه با حقوق و پوشش زنان در قالب نوشته و سخنرانی مخالفت کرده ام. البته در خصوص اینکه باید رفتار قاطع تری باید صورت می گرفت نمی خواهم هم اکنون جواب اول و آخر را بدهم اما باید به این نکته نیز توجه کرد در آن زمان اینترنت و به الطبع وبلاگ ها و سایت های خبری نبودند اما امروز این فرصت را سایت ها و محیط دیجیتالی برای ما فراهم کرده اند که می توان بسیاری از اعتراضات را ممکن کرد.
خانم رهنورد شما در انتخابات نقش فعالی داشتید و شاید بتوان گفت نخستین زنی بودید که در تاریخ انتابات ریاست جمهوری در کنار همسرش همه جا حضور داشت، سخنرانی می کرد و اگر آرا درست اعلام می شد شما نخستین همسر رییس جمهوری می شدید که حتی پیش از موسوی فعالیت های اجتماعی و سیاسی چشمگیر و فعالی داشت، چگونه این تابو شکسته شد و هدف شما از این فعالیت ها چه بود؟
وقتی قدم به انتخابات گذاشتم می دانستم که به شدت سرکوب خواهم شد، با این همه در یک شرایط سرشار از تابوی ذهنی، در این انتخابات سنت شکنی کردم و از آنجاکه زنان اجازه ندارند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند به عنوان همسر یک کاندیدا برای نخستین بار وارد فعالیت های انتخاباتی شدم. من می خواستم که حرف خود را به مردم برسانم چراکه همیشه یکسری شعار ها و آرمان ها را دنبال می کردم و این بارهم میخواستم که از طریق انتخابات آن شعارها را دنبال کنم. در واقع من کنار موسوی قرار گرفتم تا بتوانم آرمان های مورد علاقه خودم را مطرح کنم و پیش از آنکه کاندیداتوری مهندس موسوی برای من مهم باشد در نظر داشتم تا از فرصت های پیش آمده بتوانم استفاده کنم و از اندیشه، قانون گرایی، دموکراسی خواهی و آزادی قلم و بیان دفاع کنم. این فرصت در انتخابات برای من ایجاد شد تا در کنار موسوی دو هدف را پیگیری کنم که هدف نخست جذب زنان و جوانان به انتخابات ریاست جمهوری دهم، حضور رای دهندگان به پای صندوق های رای و تحقق آرمان هایی چون آزادی، قانون گرایی و دموکراسی بود و هدف دوم مطرح کردن آرمان هایی بود که از نوجوانی دنبال می کردم، انتخابات برای من فرصتی بود تا بتوانم با حضور در جمع های چند میلیونی خواست های آزادی خواهانه ،قانون مدارانه، دموکراسی خواهی و در کنارشان به طور مشخص رفع تبعیض جنستی را مطرح کنم. از طرفی دیگر من از اول با حضور موسوی در پست ریاست جمهوری مخالف بودم و البته این کاملا یک سلیقه روشنفکرانه است و هیچ ربطی به حکومت و سیاست ندارد، من از قدرت سیاسی برای خودمان خوشم نمی آید، و نمی خواستم که در وضعیت حاکمیت قرار بگیریم و کلا به عنوان یک روشنفکر به فعالیت در حوزه عمومی علاقه مندم نه حوزه حکومتی اما زمانی که موسوی پا به صحنه گذاشت من هم با یک بیانیه حضور خودم را در کنار او با این عنوان “انتخابات دهم زنان و رفع تبعیض” مطرح کردم و همه جا موسوی را حمایت کردم . در حالیکه هدف اصلی من آرمانهای دموکراتیک و رفع تبعیض جنسیتی و دست یابی به شرایطی برای سعادت و رفاه بشری و نجات از فلاکت بود.
حضور شما در کنار آقای موسوی بسیار حساسیت بر انگیز شد و جناح مقابل سعی کرد به نوعی واکنش خود را نسبت به این موضوع نشان دهد، شدید ترین نوع واکنش نیز توسط آقای احمدی نژاد در مناظرات تلویزیونی با نمایش توهین آمیز “بگم بگم” همراه بود، چرا آنان چنین واکنش هایی از خود نشان دادند؟
زنان ما همیشه در طول تاریخ از سرکوب رنج برده اند و این سبب شده تا فعالیت سیاسی زنان در زیر پوست جامعه باشد نه در سطح و بیرون، به طور مثال، مادران پادشاهان، زنان طبقات متوسط به نوعی با تحریک و یا تشویق مردان خود در سیاست به طور پنهان ایفای نقش می کردند اما امروز حضور زنان، از زیر پوست تاریخ خارج شده، پنهانی و اعمال نفوذ نیست، بلکه عینی، جدی، عقلانی و در روی صحنه است. از سوی دیگر فشارها، عقب راندن ها و قوانین تبعیض آمیز و اعمال تبعیض ها که من در انتخابات دهم اسم آن را گذاشتم “قوانین قیم مآبانه” همیشه من را رنج داده و حتی در کتاب ” طلوع زن مسلمان” که هرگز در جمهوری اسلامی چاپ نشد اما مورد نقد و بررسی های شدید قرار گرفت و به شدت از طرف محافظه کاران کوبیده شد به این مساله اشاره کرده ام . همان طور که بالاتر نیز اشاره کردم من در این۳۰ سال در خواست و مطالبات خود را درباره قانون خواهی، آزادی، دموکراسی و رفع تبعیض از زنان مطرح کرده ام و این بار انتخابات فرصتی را فراهم کرده بود تا به بهانه انتخابات و حمایت از موسوی بتوانم آنان را بیشتر و واضح تر بیان کنم ، در برنامه های تبلیغاتی نیز نخست من سخنرانی می کردم و سپس ایشان صحبت می کردند و خوب تمام این ها مردم خصوصا زنان را جذب کرد و دیدند که خواسته هایشان از زبان یک زن در طول انتخابات در حال بیان شدن است و رای بسیاری را برای کاندیدای اصلاح طلبان آورد که منجر به آن تقلب گسترده یا کودتای انتخاباتی شد. خوب این کینه زیادی را سبب شد و جناح مقابل کینه عمیقی را نسبت به من احساس کرد و این کینه عمیق خود را در دو بعد نشان داد. از یک طرف این کینه عمیق خود را با تهمت غیر قانونی تحصیل کردن و تحریک موسوی با اهانت به من بود که مردم نیز گفتند که “کسی که کم میاره ناموس وسط میاره” که درواقع شعار مردم در آن روز ها بود که می توان گفت عرف جامعه ما زن را ناموس میداند و به این ترتیب حرف خود را زد اما از نظر خودم پیش از آنکه یک زن باشم انسانی هستم که آگاهانه و با انتخاب آمده است و شاید اطلاق ناموس چندان مناسب او نباشد و از طرفی دیگر آن حرکت بخشی از رفتار احمدی نژاد را نشان میداد و اینکه او با کوبیدن من به طور جدی وارد فاز سرکوب زنان شد و با آن اهانتی که او در مناطره تلوزیونی کرد سرکوب زنان آغاز شد.پس از آن خود من بارها در خیابان ها توسط یگان ویژه باباتوم برقی مورد حمله قرار گرفتم و هم با گاز فلفل بطور اختصاصی و شخصی پذیرایی شدم و هنوز سایتها و رسانه هایشان کینه های عمیق خود را نسبت به من با فحاشی و تهمت ادامه می دهند.
در انتخابات دهم و سپس در اعتراضات پس از آن زنان نقش بسیار فعالی داشتند و در بسیاری از جهات از مردان نیز پیش رو تر بودند ، تحلیل شما در این باره چیست؟
زنان ما رشد بسیاری کرده اند و آگاهی های عمومی و اجتماعی آنان بسیار بالا است. بخش عظیمی از ورودی ها ی دانشگاه ها را دختران تشکیل می دهند و در عیم حال یکی از قشرهای بسیار سرکوب شده تاریخ کشور ما هستند که از لحاظ منزلتی و حقوقی همیشه تحقیر شده اند و جنس دست چندم بوده اند، البته در تمامی طول تاریخ زنان سرکوب شده اند و بویژه در دولت احمدی نژاد بخشی از تاریخ سرکوبگری زنان است. در نتیجه زنان تلاش کردند تا در این انتخابات مطالبات خود را بیشتر دنبال کنند و از طرفی هم مواجه شدند با شعارهایی که من می دادم مبنی بر رفع تبعیض و در عین حال هم من و هم مهندس موسوی مخالفت خود را با گشت های ارشاد و عدم دخالت در زندگی شخصی افراد عنوان کرده بودیم. در نتیجه زنان گسترده تر از قبل وارد انتخابات شدند و همچنین پس از انتخابات پیشتاز جنبش سبز گشتند و سرکوب زنان چه در خیابان و چه در زندان نیز به همان میزان افزایش پیدا کرد. فراموش نکنید که زنان نیمی از جمعیت کشور مارا تشکیل می دهند و این نیمی از جمعیت به یک بیداری و آگاهی رسیده است. از طرف دیگر حاکمیت نیز به رفع تبعیض تن داد که من اسم آن را گذاشته ام “رفع تبعیض در قلمرو خشونت”، یعنی حاکمیت در اعمال رفتارهای خشونت آمیز به طور مساوی بین زن و مرد اقدام می کند اما حاضر نیست زمینه آزادی ها و برابرای های انسانی قدمی بر دارد.
گاهی اوقات در صحبت های مردم شنیده می شود که اگر زهرا رهنورد نبود شاید مهندس موسوی تا کنون کنار کشیده بود و یا مواضع ملایم تری انتخاب می کرد آیا این چنین است؟
ما هردو روی آرمان های ملت مصر هستیم و این خواسته ها و آرمان ها را تازه به دست نیاورده ایم. جنبش سبز به نظر می آید که تازه متولد شده اما جنبش سبز همیشه بوده و این آرمان های همیشگی ما بوده است. من و موسوی باهم مبارزات را شروع کرده ایم و باهم نیز پیش می رویم. البته اگر هم کسانی اینگونه فکر میکنند خوب است و نشانگر این است که بر نظام پدرسالاری فایق شده اند و در عین حال نشان می دهد خانمی پیشتاز تر از آقایان است اما من خود می گویم ما همیشه در کنار هم بوده ایم چراکه زن و مرد دو بال پرواز هستندو هیچ پروازی با یک بال و یا با بال شکسته انجام نخواهد .
در ۲۵ خرداد اعلام شد که رای من کجاست اما از جایی به بعد این شعار تغییر کرد ، جدا از درست بودن یا نبودن این شعار ها چرا جنبش در بعضی از مواقع حداقل در شعار دادن رادیکال شد ؟
تاکتیک و استراتژی جنبش مسالمت، آرامش و تعهدات فرهنگی و اخلاقی است و هیچ اسلحه ای جز رحم، شفقت، محبت، دوستی، فرهختگی و عقلانیت اسلحه دیگری ندارد اما زمانیکه جواب رای من کجاست آن گونه با خشونت داده می شود واکنش ها نیز متفاوت می شود. به نظر من گره ای که با دست باز می توانستند باز کنند را با با دندان های کندشان نمی توانند باز کنند و این دندان های خشونت که حاکمیت به کار برده نمی تواند این گره را باز کند و دیدید که شعارها از رای من کجاست عبور کرد و همان طور که می بینید به شعارهای تند و رادیکال تبدیل شد. اما این شعارها هیچ وقت از جنبه رحمت و رحمانیت و دوستی جدا نمی شود و این اسلحه جنبش است و در غیر این شکست می خورد. من نکته دیکری را هم می خواهم بگویم جنبش سبز از دل جنبش اصلاحات بیرون آمد و جنبش اصلاحات جنبش بر اندازی نیست. در جهان اسلام چه در مصر و شمال افریقا و چه در خاورمیانه اصلاحات به عنوان یک روش مطرح بوده است. در واقع در جهان اسلام سه اقدام با همدیگر و درمقابل تفکرات ارتجاعی و واپس گرا مطر ح بوده ، نهضت بیداری احیا و اصلاح سه جریانی بوده اند که همیشه در کنار هم قرار داشته اند و هیچ یک بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. اگر بیداری است احیا یعنی زنده کردن ملت نیز هست و جریان اصلاحات نیز در کنار دوتای دیگر معنی می یابد. احیا، بیداری و اصلاحات در هیچ کجای جهان اسلام و منطقه بصورت خشن و سرکوب گر نبوده و اگر به تاریخ منطقه نگاه کنید می بینید در هیچ کجا هم با این خشونتی که دولت دهم با مردم رفتار کرده رفتار نشده است. در هر صورت جنبش سبز در درون اصلاحات به حرکت آرام خودش برای دست یابی به دموکراسی، آزادی، قانون گرایی و رفع تبعیض زنان و مطالبات جریان های جنبش پیش می رود. جنبش تکثر گرا است اما برانداز و تجزیه طلب نیست. اگر از حقوق اقوام صحبت می کند به این معنی نیست که آنان به دنبال تجزیه هستند یا ما این را پیشنهاد می کنیم، ما در در عین وحدت این کثرت را می بینیم.
امام وصیت کردند نگذارید انقلابمان به دست نا اهلان بی افتد آیا امروز چنین اتفاقی رخ داده است؟
دقیقا این اتفاق افتاده است. جریانی که امروز قدرت رابه دست آورده دیگر نمی خواهد آن را رها کند و تبدیل به تشکل قوی و قدرتمند شده اند که اسلحه و رانت نفتی و رسانه های تبلیغاتی را دارد و و با این ها مردم را سرکوب می کند تا بر سر قدرت باشد. بخشی از حاکمیت فعلی مصداق دقیق، نااهلان هستند، تازه به دوران رسیده هایی که هیچ چیز جز قدرت و دیکتاتوری کام تلخشان را شیرین نمی کند این بخش از حاکمیت، خود برانداز جمهوری اسلامی است.
در خصوص رهبری جنبش، آیا شما فکر میکنید که اقایان موسوی، خاتمی و کروبی رهبری جنبش را برعهده دارند و یا جنبش به صورت خود جوش و به صورت تصمیم گیری در لایه های اجتماعی راه خود را ادامه می دهد؟
شخصا فکر می کنم جنبش از یک خرد جمعی برخورد دار است که فوق افراد است. جریان های اجتماعی وقتی دست به دست هم می دهند در درون خود قانون مندی هایی را شکل می هند و الان هم این قانون مندی بر کل جنبش حاکم است. در عین حال جنبش از خرد جمعی بهره مند است و در همین حال آقایان کروبی، موسوی و خاتمی نیز چه بخواهند و په نخواهند به عنوان رهبران جنبش شناخته شده اند و کنارمردم قرار دارند. در واقع تعاملی بین ملت و رهبران جنبش شکل گرفته است. توافق بر سر قانون اساسی و اجرای بی تنازل آن و در عین حال وحی منزل نبودن قانون اساسی نیز یکی از محورهای توافق ملی جنبش سبز است.
آینده جنبش سبز را چگونه می بینید؟
این وعده الهی است که در نهایت حق پیروز می شود و تا زمانیکه روش آرمان های خوب بلند مردم پیگیری میشود این پیروزی امکان پذیر است. به قول قرآن مجید موعد شما صبح است آیا صبح نزدیک نیست . البته با این سرکوب ها یک مقدار تحرک رفتاری باید بیشتر و مخالفت ها مدنی تر شود و فراموش نکنیم که خیابان تنها گزینه نیست.
اعدام در زندان ها، دستگیری فعلان سیاسی و تهدید هر روزه احزاب، روزنامه ها و معترضین به برخوردهای شدید قضایی، تمامی این ها چه تاثیری بر جنبش و آینده آن خواهد گذاشت؟
خشونت ها جنبش سبز را در مسیر خود مقاوم تر می کند و به تعمیق جنبش و فراگیر تر شدن آن می انجامد و به شخصه خود را برای چوبه دار آماده کرده ام و تا پای جان بر سر آرمان های آزادی-دموکراسی و قانون گرایی ایستاده ام ، دیگران نیز بر همین میثاق هستند.
از سوی دولت بارها در خصوص نوع پوشش زنان دستوراتی صادر می شود و خانم هایی که نوع پوششان متفاوت است مرتب تهدید به جمع آوری و برخوردهای خشونت آمیز می شوند از طرفی دیگر نیز اظهارات بر مبنی طراحی پوشش های یکدست برای همه است و خصوصا زمزمه اجرای این طرح در ادارات دولتی بسیار شنیده می شود که همه از یک الگوی پوششی استفاده کنند، آیا این دخالت در حریم خصوصی انسان ها نیست؟
حاکمیت های توتالیتر خود را قدرقدرت و عقل کامل می دانند و اراده شخصی انسانها را از صفر هم کمتر تلقی می کنند، همه ی آنها رفتارشان تحقیر انسان ها و دخالت در زندگی خصوصی، سلیقه ها، زیباشناسی، اخلاق و آداب رفتار انسان ها است. آنها هم به باورهای قلبی انسان ها دخالت می کنند تا مردم را زودتر به بهشت ببرند هم به رفتار اجتماعی، انسان ها و اگر زورشان برسد مایلند ناخودآگاه آدمها را نیز تحت سلطه قرار دهند. کسی نیست بگوید شما به سلیقه زیبا شناسی مردم چه کار دارید، خانمی مایل است برنزه باشد، دیگری مایل است رنگ پریده باشد، یکی لباس هایش چنین و آن دیگری چنان، به شما چه مربوط است ، البته کار زشت کشف حجاب به همان اندازه قبیح است که گشت ارشاد و دخالت در پوش زنان؛ هردو جلوه های خشونت سیاسی و جنسی است. اینها نمی دانند، اگر زنان و جوانان را به حال خود بگذارند، خود زنان و جوانان و سلیقه آنان حیثیت ملی را تقویت خواهد کرد و چهره عقلانی تری به ایران خواهد بخشید بی اینکه سلیقه های زیباشناختی و فردی آنان به محاق برود.
خانواده های زندانیان سیاسی با آن نامه های عاشقانه به همراهان در بند خود چه نقشی در جنبش سبز داشته اند؟
نکته حساس و بدیعی را مطرح کردید. امید، عقل، رنج، شور،عشق، فراق و دوری و شیدایی از ویژگی های جنبش سبز است. حیات فکری و وروانی جنبش سبز در میان حرکت های ازادی خواهانه منحصر به فرد است. در هر حال این نامه های عاشقانه نوعی محتوی سیاسی با بیان عاطفی و سوزناک و رمانتیک است و زنان برجسته ای در این زمینه قلم زده اند که امیدوارم بتوانیم این نامه ها را چاپ کنیم، زنانی مثل ژیلا بنی یعقوب، الهه مجردی، فریبا پژوه، فاطمه شمس، خانم شرب دار قدس(همسر عرب سرخی) خانم الویری، خانم سحرخیز، خانم مظفر، خانم فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر آبادی، پرستو سرمدی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو ، خانم امین زاده، خانم و دختر آقای کرمی و دیگرانی که اکنون حضور ذهن ندارم، هریک به نحوی این ادبیات سیاسی را به جنبش سبز و ملت ایران تقدیم کرده اند ،این هم نوع خاصی از زنان و بیان سیاسی-ادبی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر