۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

نابودى فیزیکى ملت بلوچ امرى عادى نیست


  

نابودى فیزیکى ملت بلوچ امرى عادى نیست
(توضیح ھیئت تحریریه وبسایت" استمان": این نوشته آقاى م-و-کوھگنجى که به دلیل طولانى بودن آن درچند قسمت پخش میشود، مدتھا پیش به دست ما رسیده بود اما به دلیل نوع فورمت تایپى آن قادر به گذاشتن آن در وبسایت نبودیم۔ اینک پس از تایپ مجدد و با رعایت کامل امانت دارى، اینک تقدیم حضور فعالان سیاسى است تا با نگاھھاى تیزبین خود واجه م-و- کوھگنجى را براى بیشتر و بھتر نوشتن در این زمینه یارى رسانند۔)
بخش اول: 
۔۔۔۔۔۔۔۔ عزیز
آنچه که پیش رو دارى در آواخر زمستان بر روى کاغذ رفته است. از آن زمان تا امروز تغییر وتحولات بسیارى در جھان و نیز در خود بلوچستان رخ داده است. اما، سرکوب ملت ما روز به روز شدت مى یابد و شدیدتر مى شود. دولت حاکم دیگر قادر نیست به شیوه ھاى سابق حکم براند و به سرکوب ادامه دھد. تجاوزھاى بى حد و مرز ھمه دولتھاى رژیم ج.ا نسبت به مردم بلوچ به جایى کشیده که "صبورى و تحمل بلوچى" را ھم بسر رسانده است و گوش مردم از رجز خوانىھاى آخوندھابعد از ٣٠ سال پرشده است و خود را آماده شکستن حصار اسارت مى کنند.
این کوتاه، اشاره اى به بخشى از مبارزات ملت بلوچ در بھمن و بعد از آن است و ھنوز مى تواند بحث بر انگیز و مفید براى جنبش بلوچستان باشد و قبلاً در محدوده دوستان پخش شده است.
امروز بلوچ و بلوچستان از ھر زمان دیگرى ضربه پذیرتر است. در گذشته نه چندان دورى انگلیسھا و فارسیان خود را مالک و آقاى ما و سر زمینمان مى دانستند. اما امروز از مھمانان نا خواسته و ناخوانده مثلث شوم و مسلط خون آشام و انسان رباى جان بگیر که بگذریم، جھان بگیران و قدرتھاى متجاوز بزرگ و کوچ  بر این لاشه نیمه جان خوش مزه چشم دوخته وخود مستقیم مى خواھند سھم بر دارند.ھرکدام آنرا میراث خود به ثبت رسانده است.
ملت بلوچ و مبارزان راستین آن ھستند که چگونه در آشفته بازار جھان کور ظلم و تجاوز و حق کشى، منافع ملى ملت بلوچ را حافظ باشند و نمایندگى کنند. به ھرحال، جاى بسى خوش بینى است که امروز، خدمت گذاران دیروز ساواک شاه و رستا خیزش و ھمچنین بخشى از شرکاى قصابان ج.ا و نیز چشم و امید بستگان به سلطنت رضا شاه دوم و محدود تحصیل کرده ھاى فرصت طلب از صف دشمنان ملت بلوچ خارج شده و پرچم آزادى بلوچستان بر دست گرفته اند و قصد امرار معاش و در پى نام و آوازه بدر کردن و بلند کردن ، ھستند. اما، سوال این است که آیا ملت بلوچ به سادگى  چرخش ٣٦٠ درجه وتوبه آنھا را خواھد پذیرفت و یا با راه انداختن بحثھاى سالم و عمیق تئورى و عملى براى کسب عدالت اجتماعى و حقوق ملى در جامعه بلوچ، توضیح بیشترى از زندگانى دوگانه این گروه خواھد خواست، که اطمینان بدھند چه تضمینى وجود دارد که در لحظه و زمان حساس این سه فرقه، اھداف پشت پرده اى نخواھند داشت. درست است که از برکت سر ج.ا '' آش انقدر شور بود که بى بى ھم فھمید'' به امید اینکه شاید توانسته باشیم انگشت بر مطلبى بگذاریم که به شفافى راه مبارزه عادلانه ملت بلوچ کمک کند. 

                               
م.و.کوھگنجى بھار ١٣٨٨
نابودی فیزیکی ملت بلوچ یک امر عادی نیست...!
اگر از بازگویی  وتکرارحکایات تاریخ و جنایتھای باور نکردنی که طی دھھا قرن از طرف سلسله ھای شاھنشاھی ایران بخصوص سلسله ھای ساسانی، غزنوی، صفوی، افشار، قاجار و این اواخر پھلوی بر ملتب بلوچ روا داشته شده است، بسادگی بگذریم،  به یک دوره جدید بیست و ھشت ساله می رسیم که با تولد جمھوری اسلامی در ایران شروع می شود. ارتجاعی ترین آخوندھا و توریؑسینھای جناح مذھب شیعه، بعد از صفوی برای دومین بار بعد از اسلام بر ایران، پا به صحنه سیاست گذاشتند و قادر به کسب قدرت سیاسی شدند و مستقیماً در امور روزانه توده ھای میلیونی مردم ایران آشکارا اعمال نفوذ می ورزند و ھمچنان در نھایت بی رحمی در قرن بیست و یکم ماشین سرکوبشان با قدرت و شدت تمام ادامه دارد و اقلیتھای ملی - مذھبی ایران و بخصوص ملت بلوچ قربانی سیاستھای آشکار ضد انسانی، تبعیضات اپارتادی و تعصبعات خشک مذھبی تنگ نظرانه و یک جانبه از قبل قلب ریزی شده رھبران کور دل و کور چشم رژیمی ھستند که فقط یک قدمی جلو پایشان را می بینند و با وعده مساوت اسلامی! انقلاب مردم ایران را با زد و بند و تعمین منافع دراز مدت قدرتھای امریالیستی در نیمه راه به گروگان گرفتند و بر موج انقلاب توده ھای ستم دیده نشستند. قدرت سیاسی را در بھمن ٥٧ قبضه کردند و فصل جدیدی از ترورھا و سرکوبھای وحشیانه و اعدامھای علنی مخالفین و ملیتھای ایران آغاز شد. 

                       
جھان خواران و جھان بگیران با نگرانی از وضیعت بحرانی جھان سرمایه و بخصوص وضع افغانستان و باز شدن پای روسھا در آنجا و وحشت که ایران ھم به '' اردوگاه سوسیالیسم '' بپیوندد به تلاش افتادند تا انقلاب از مسیر اولیه دمکراسی خواھی به کج راه کشانده شود. به تبلیغ و بزرگ کردن رھبری پرداختند که مذھب و حفظ  و احترام کامل به سرمایه داری را  پایه بنایش گذاشته بود. بخش فارسی رادیو دولتی بی بی سی به عنوان بلند گوی امام خمینی فعالیت گسترده ای در جھت دھی و کمک به رھبری خمینی آغاز کرد و نقش فعالی را بر عھده گرفت. ایده ھای خرافی در میان مردم دامن زده شد و به سرعت رشد کرد. دیدن عکس '' آقا'' در ماه و تار موی سرش در لای آیه ھای نجات دھنده قران  پیدا شد و در کوتاه ترین زمان با عجله و بدون منطق دھان به دھان گشت وبین عام شایعه و شیوع  شد و در کوتاه زمانی خمینی به عنوان فرشته نجات بین مردم شیعه مذھب ایران از شھرتی والایى برخوردار شد. شرایط رفتن طاغوت(شاه) و آمدن یاغوت(خمینى) کاملاً مھیا شد. خواسته ھا و شعارھای اولیه نان،استقلال و آزادی در اندک زمان بدون تاؑمل، تعغیر داده شد و جمھوری اسلامی بجایشان نشست. به محمد رضا پھلوی دستور داده شد برای تعمین منافع کلان و درازمدت امپریالیسم و نیز  ادامه حیات و ضربه نخوردن به سرمایه داری در ایران، کشور را ترک کند و از ارتش خواسته شد تسلیم شود و حافظ جان امام باشد، تا سر و ته قضیه جور شود و خمینی و دار ودسته اش براحتی قادر باشند با ارتجاعی ترین ایده ھای اجتماعی و برنامه در قرن بیست ویکم، رھبری سیاسی انقلاب توده ھای به پا خاسته را در دست بگیرند و قدرت سیاسی را قبضه کنند.
رھبران احزاب و سازمانھای مخالف رژیم شاه از انقلابی ترین تا ملی گرا ولیبرال بجای تحلیل، ھشیارى، افشاگری و ھوشدار و اسرار ورزیدن بر حصول خواسته ھاى دمکراتیک مردم  و سازماندھی مستقل کارگران و توده ھاى انقلابى و نیز مشخص کردن مرزھاى دمکراسی و حفظ و بر آورد خواسته ھای رفاھی و حاکمیت عدالت اجتماعی برای کل مردم و توده ھای بپا خاستهؑ ایران، به خوش آمد گویی و پا بوسی حضرت امام از ھم سبقت می گرفتنند و ده ھا تن کاغذ سیاه کردند، دلیل تراشیدند و ایمان آوردند که امام و رژیمی که وی بنیان نھاده خلقی و ضد امپریالیسم است.  

                                                           

بعضی جریانھا تا سالھا بعد که مردم از اعدامھا، ترورھا، سرکوب بی رحمانه اقلیتھای ملی - مذھبی و نیز به تاراج بردن، عتیقه ھا و سایر سرمایه کشور توسط آخوندھا و باندھای ھمدست خسته و به تنگ آمده بودند، ھنوز کورکورانه و توھم بر انگیزانه مردم را به ھمکاری با رژیم خمینیسم دعوت می کردند و به اعضا تشکیلاتشان دستور جاسوسی برای حفظ رژیم صادر کردند،( حزب با تجربه توده و سازمان فدایئان خلق اکثریت) زھی بی شرمی. آنھا انقدر کوتاه بین بودند و نمی توانستند درک کنند، برای ضربه زدن به امپریالیسم، باید مناسبات حاکم و محافظ انرا در ھم ریخت، که لازمه اش فراھم کردن شرکت مستقیم مردم رنج کشیده در تصمیم گیریھا است و سپردن قدرت به دست شورھاى محلى براى حل مشکلاتشان و نه به رژیمى سر تا پا ارتجاعى رھنود دادن و تلاش کردن تا آنچه که از رژیم سلطنت از خشم انقلابی توده ھای میلیونی باقی مانده بود، حفظ کنند.
در حقیقت انقلاب بھمن ٥٧ دنباله انقلابی بود که قبل از  پیروزی انقلاب اکتبر روسیه شروع شده بود. کشاکش، افت و خیز و تبلورش  در مشروطیت و زیبایی اش با رھبری زنده یاد مصدق در ملی شدن نفت نمایان گشت و در عین اوج گیری و شکوفایی با کودتاى نظامى سازمان جاسوسى امریکا و اوباشگریھاى خانواده پھلوى و شھبان بى مخ و نیز خیانتھاى جبران ناپذیر رھبران حزب وابسته توده ایران، به شکست دمکراسی و حاکمیت مطلق دیکتاتوری رژیم محمد رضا شاه انجامید. بعد از آن ھمه ضربه و سرکوب، نیمه خیز کمر بر افراشت و ادامه یافت و بعد از سالھا رکود سیاسی در بھمن ٥٧ قد علم کرد و بغضش  با حاکمان و زور گویان رژیم پھلوى به نھایت رسید.  شعار، آزادی، استقلال، کار ونان برای ھمه فریاد کشید و متاسفانه در آواخر راه به سرعت جامه سیاه غم و مذھب تشیع پوشانده شد و خواسته ھا رنگ  خون و بوی مذھب گرفت و طولی نکشید که عقده ھا و کینه ھای تاریخى پوشیده شاخه مذھب شیعه بعد از ١٤٠٠ سال به زشت ترین شکل عریان بر علیه مردم ایران نمودادر شد. دگراندیشان، خلقھای ایران و اقلیتھای مذھبی ایران خود را در بحرانی ترین وضیعت تاریخی بعد ازبھمن ٥٧ یافتند. آخوندھا دیکتاتوری لگام گسیخته مذھب تشیع را، تحت نام ولایت فقیه و حکومت عدل علی بر مردم ایران تحمیل  کردند و با جاری نمودن خون اقلیتھای ملی و اعدام فرزندان راستین انقلاب، بذر درخت کینه و خون و بی عدالتی را در ایران زمین، بعد از سلسله صفوی دو باره آبیاری کردند. این خود نیز سری دراز و جای بسی چرا دارد. زیرا که در دوران آگاھی ھمگانی و شکوفایی جھانی و نیز آگاھی و تجربه و بھای بس سنگین مردم  ایران از رژیم مذھبی صفوی، چرا باری دیگر تلاش براى بر قرارى رژیمى مذھبى  و بھای خون ھزاران نفر  ایرانی برای آزادیھای اجتماعی، حقوق فردی و جمعی و بھره بری مفید و سالم از منافع ملی شان، ھدر رفت و برای چندمین بار در تاریخ، انقلابھای ایران از مسیر اصلی در نیمه راه خارج شده و به گروگان گرفته شده اند و نتوانسته اند به مراد و سر انجام مطلوب برسند؟ 
   

                    
کشیدن یک تصویر کامل از عمل کردھای جابرانه و غیر انسانی ج.ا با اقلیتھای ملی ایران و بخصوص ملت بلوچ  و آنچه بر آنھا می گذرد برای نسل جوان بلوچ عمل پیچیده ای نیست، زیرا که تمام احاد ملت بلوچ، روزانه شاھد زنده جنایتھای ضد انسانی ج.ا با مردم بلوچ ھستند و باتمام وجودشان تبعیض، فساد اداری و اجتماعی، خون خواری و آدم ربایی آخوندھا و نیروھای سرکوب ج.ا را در  ثانیه ھای و لحظه ھای زندگی شان با گوشت وپوستشان لمس مى کنند و مانند پرده زنده سینما از دیدشان می گذرد و مستقیم با آن در گیرند.اما، جھان بینی و جھان نگری، شعبده بازیھا، ژستھای انسان دوستانه، گفتارھای نیرنگ آمیز وعمل کردھای بینھایت زشتتر از زشت رھبران و ایدولوگھای ج.ا را که تئوری وعملشان زمین تا آسمان فاصله دارد و باھم در تضاد ھستند، نمی توان با زبان ساده توضیح داد. زیرا که رژیم موفق بوده به خرافات وتوھم زدایی بیش از حد دامن بزند و نیز بخصوص از خرافات مذھب شیعه که تاریخی طولانی تر از حیات خود شیعه دارد، حد اکثر استفاده را برای طولانی تر کردن عمرش ببرد. رژیم با ژستھای برابری طلبانه گرفتن و چھره ای مظلوم نمایانه نشان دادن، ماھرانه و ریاکارانه شعار مرگ بر امریکا و اسرائل و در موقع تنگنا انگلیس و فرانسه  را که خواست عمومی مردم ایران در انقلاب بھمن بود، ھم راه مى کند و گرم نگھداشته و راحت بازار معرکه بر پا می کند و درھر ثانیه، امام حسین را ھزاران بار قربانی در قدرت ماندن خیش می گرداند. میعارھا و جھان نگریھای سران ج.ا، ھیچ گونه شباھت و وجه قابل مقایسه ای با جامعه شناسی حکومتی و سیستمھای مملکت داری تاریخ مکتوب جوامع بشری حال و گذشته حتی دوران قرون وسطی ندارد. این عمل رژیم، درک تحلیل گران را که از نزدیک با دوگانه اندیشی، گفتار و عمل آخوندھا آشنا نیستند، دچار مشکلات جدی و اشتباھات غیر قابل قبول  می کند.
ایدولوگھای ج.ا بجای اندیشیدن، سر وسامان دادن و یافتن راھی علمی -عملی و عاقلانه برای رشد نیروھای مولده، ایجاد محیطی سالم برای تشویق خلاقیتھای و رقابتھای مفید و سازنده داخلی و نیز در صحنه ھای بین المللی و رھا شدن از بن بست بحران عمیق اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور که بر مبنای اتخاذ و اجرای سیاستھای احمقانه  ''اقتصاد مال خره''، مردم ایران را به پرتگاه نیستی سوق داده اند و سرمایه ھای طبیعی مملکت را با حیف و میل کردنھای بی محتوا و بی ربط و دوزیدنھای کلان  بر باد گرفته اند. با توجه به بالا رفتن قیمت سرسام آور و بی سابقه نفت در سالھای اخیر، اکثر مردم ایران بفکر آنند که چگونه غذای روزانه کودکانشان را تعمین کنند، اجاره خانه شان را به موقع بپردازند تا از خانه بدوشی برای چند صباحی دیگر در امان باشند. از رھا کردن جگر گوشه گانشان بر در بیمارستانھا، زیارتگاه ھا، یتیم خانه ھا، اگر وجود داشته باشند و اماکن عمومی خود داری کنند.از خود کشیھای دسته جمعی خانوادگی، جوانان، فروش و آوارگی دختران دم بخت با ھزاران آرزو به کشورھای اطراف خلیج فارس و کشورھای ھمسایه جلوگیری کنند. چگونه بتوانند از اعتیاد فرزندانشان به انواع مواد مخدر که آسان در دست رس است، ممانعت نمایند و نیز از روبرو شدن روزانه با ھزاران مشکل از جمله نا امنی، دزدی، قتل، طلاق و از ھم پاشیدگی خانواده ھا و دشمن تراشی و کینه توزی و ... که از برکت بیکاری و فقر دامنگیر مردم شده، بدور باشند.
آخوندھا بعد از بیست و ھشت سال وعده زندگی نوین آن جھانی و صبر! به مردم ایران و دخالت و انگلک در مسائل ملتھای دیگر، بی شرمانه ھنوز به عملھای شیطانی خود مشغول ھستند و برای بیرون جستن از انزوای جھانی و جلب و حمایت بین المملی با پرداخت باج سبیلھای کلان به شخصیتھا و کشورھایی که ھیچ گونه پایبندی به حقوق بشر، حقوق شھروندی مردم خودشان واصول اخلاقی ندارند، ثروت ملی مردم و اقلیتھای ملی ایران  را به نابودی کشانده اند. در داخل با شیادگریھای روزانه، تحریکھای مذھبى و ناسیونالیستی پان اسلامی، پشت تئوری مبرا از خطا! و مندر آوردی ولایت مطلقه فقیه پنھان شده اند و صاحبوار وخدا گونه به حقوق انسانی بیش از ھفتاد میلیون ایرانی مستقیماً تجاوز می کنند و بی مھابا علناً اعلام می کنند که مردم و اقلیتھای ایران بدون اراده و بی شعورند و توان  تصمیم گیری شخصی براى زندگى خیش را ندارند که تا چه رسد در مسائل سیاسی و سر نوشت ساز کشور شرکت کنند!
ایران یک کشوری چند ملیتی، چند مذھبى و  چند فرھنگی است، مردم ایران از چندین ادیان متفاوت بزرگ و کوچک و شاخه ھای مختلف اسلام پیروی می کنند. آخوندھا بدون در نظر گرفتن حقایق فوق به تمام اقشار جامعه ایران و بخصوص اقلیتھای ملی- مذھبی، دگراندیشان، جامعه شناسان، حقوق دانان، آکادمیستھا، روشن فکران و در یک کلام، توھین و بستن اھانت به کل افراد جامعه که از عمل کردھای رژیم نا راضی ھستند، بانھایت بى احترامى برخورد مى کنند. مقوله ولایت فقیه را که فقط کلاھی شرعی بر دیکتاتوری لگام در رفته مذھبی خود ساخته و پرداخته اند به رخ مردم می کشند و آروغ می زنند وبالا مى آورند و نیز به خیشتن قبولانده اند که حتماً و باید یک آخوند شیعه شکم گنده و کله خالی، بدون کمترین تخصص در راؑس مملکت بر تمام اعمال و کردار روزانه مردم و اقلیتھای ملی ایران ناظر باشد و امر و نه کند و فرمان براند. او خود را امروز نماینده بی چون وچرای مھدی و خدا بر روی زمین به توده ھای عامی جازده و و گویا فرمانھای و الھام ھای پروردگار و مھدی غایب تا ظھورش بر ''این دنیای ظاھری بی ارزش فانی را اجرا و مردم را ھدایت وبه سوی زندگی حقیقی'' رھنمود می دھد و با وضعی که پیش می رود، دیری نخواھد گذشت که امروز به ادعای مھدی گری قانع نباشذ و فردا به ادعاى خداییگرى ھم برسد! مانند شعرى که در وصف حضرت على نوحه خوانى و روزه خوانھا مى سرایند. ترا خدا نمى دانم - اما، از خدا جدا نمى دانم!
آخوندھای نه تنھا وظیفه شرعی خیش سلب آزادی شھروندی، حقوق انسانی و آزادی اندیشه از مردم ایران را می -دانند، بلکه پا از گلیم به مراتب درازتر کرده و فراتر از مرزھای فیزیکی و عقیدتی رفته اند و برای تمام دگر اندیشان، ھنرمندان، نویسندگان و متفکرین جھان تعین تکلیف می کنند که چگونه زندگی کنند، بیندیشند و در چه چھار چوبی حق دارند بنویسند و نمایش نامه اجرا کنند، ...... و گر نه فتوای بر علیه شان صادر و جوایز بالای ده میلیون دولاری برای ترورشان از بیت المال مردم ایران  تعین و تایید می شود تا از نفس بر آوردن ساقط و محروم شوند. آخوندھا با شعبده بازیھای آزادی خواھانه منش و شارلاتان گریھای خاص خود و به اصطلاح دفاع از حقوق محرومین جھان، زشت ترین، توصیف نشدنی ترین و نا پسندیده ترین رفتار و عمل را نسبت به مردم و اقلیتھای ایران راوا می دارند، فشارھای سیاسی، فرھنگی و اقتصادی بیش از حد و ھمهؑ سنگینی بر شانه ھای طبقه کارگر، زحمت کشان، اقلیتھای ملی ایران قرار دارند و به احتمال این وضع تا ظھور مھدی که چندین قرن از غیبتش می گذرد و نیز باید تا چندین قرن دیگر مردم ایران در انتظار ظھورش بمانند!، ادامه خواھد داشت. زیرا که مھدی رازش را فقط با آخوند در میان می گذارد! و آنقدر به آنھا نزدیک است که در ھر مجلسى در گوششان مى گوید و یا ھنگام خواب در مکان خوابشان فرمانھا را شخصاً به آنھا مى رساند و کسی دیگر ھر چند که پاک و مومن باشد نمی تواند راز دارنده باشد! اما، باید حقیقت زندگی را قبول کرد که مردم ایران تا ظھور امام غایب به انتظار نخواھند ماند و کاسه صبرشان لب ریز شده و به زودی کار مھدی را که ھمانا بر قراری عدالت است، خود برعھده خواھند گرفت و امام  فقیه حاضر ورژیم تجاوزگر و کل ماشین سرکوبش را به زباله دانی تاریخ خواھند انداخت.
اگر امام غایب به دلیلی مانند کھولت سن، سنگینی بار تعھد و کلاً بی ارزش دیدن مقام و کار دینوی را خارج از شاؑن انسانی  و روحانى خیش ارزیابی کرد و رغبت و علاقه ای نشان نداد و آزادی ھای شخصی را بر کارھای پردرد سر رھبری ترجیح داد و ھمچنان به غیبت و زندگی در نھان وچاه تا زمانی که مردم دنیا بسر عقل نیامده باشند، ادامه داد و ظھورش را به تاخیر انداخت و یا برعکس، مردم جھان چشم و گوش بسته، آموزش ھای جان بخش و شفا بخش آن دنیایی رھبران ج.ا را نادیده گرفتند و ھمچنان بر خر شیطان سوار و بر جھل وغفلت خود اسرار ورزیدند و به رھبری وی تن ندادند، آن وقت کار آخوند جماعت بمراتب سنگین تر می شود و ھمانطور خود مى گویند، حال وقت آن رسیده که رھبران ج.ا فراتر از حدود فلات ایران زمین فکر کنند وھدایت و رھبری بیش از ٦ بیلیون جمعیت نابخرد جھان را در دست گیرند! رستاخیز نزدیک است! ھمه موجودات و در راؑس آنھا این بشر دو پا، باستثنای آخوندھای شیعه ایران، باید در مقابل پروردگار حضور یابند و حساب پس بدھند و اعمال و کردارشان بر کفه ترازوی دستشان قرار گیرد! حال، ھدایت سنگین بیش از ٦ بیلیون مردم به عھده ھمین امامه به سر ھا و مغالطه کاران ولایت فقیه ھای رسمی و نیمه رسمی و غیر رسمی ایران است. البته  که کنترل و ھدایت جمیعت در ج.ا احتیاج به خفقان شدیدتر از آن دارد که مردم متمدن جھان فکر مى کنند و براى آزادىھاى اجتماعى جنگیده و خون داده اند! و ج.ا با سازماندھى گروه ھاى سیاه ترور، راه انداختن جنگ با ھسایگان واطرافیان و حتى فراتر رفتن از آن، چه با خون آشامى و سر کشیدن خون اقلیتھای ملی در داخل و بخشیدن مکانی در بھشت و انداختن کلید بھشت به گردن جوانان بى تجربه مشتاقان بھشت، مسئله بحرانى افزایش کنترل جمیعت را حل کرده است!  ھمین امروز را نباید از ذھن جوانان و نوجوانان در این ماجرا دست کم گرفت. اعدام و سایر ترورھا لازمه حیات حکومتھای عدالت جو و آینده نگر مانند ج.ا است! تا از آلودگی ھوا جلوگیری شود! فضا باز تر شود و باقی ماندگان زندگی راحت تری تا نوبت اعدام و ترورخود داشته باشند! خلاصه ھر طریقی که بتوان  جمعیت را در حد مناسب با ظرفیت زمین نگاه داشت لازم است به بوته آزمایش گذاشت تا بشود این ھمه را به شاهراه خوشبختی و سعادت اخروی پیش برد! در چنین وضعی است که حضرت مھدی  نیازی به شناساندن و معرفی کردن خیش نمی بیند، دنیا از فساد پاک شده است! چه توھینی زشت تر از این به انسان ؟ و نیز چه دروغی بزرگتر از این نسبت به خدا می توان راوا داشت؟!!! حمام خون آخوندھا در مقابل دریای خشم آزاد مردان وآزاد زنان ایران براى یک بار و ھمیشه بی رنگ ونا چیز خواھد شد و بس. وصله کاریھا و تعغیر دادن و اصلاح کردن بخشھایى از قانون اساسى و وصل و اضافه کردن ھر نوع تبصره اى راه بجایى نخواھد برد.
سران و چرخاندگان رژیم با رجز خوانیھای بی محتوا مردم را سرگرم دارند و در ظاھر امر با وعده دادن به عدالت عدل علی و حاکمیت آن در جھان و عالم گیر نمودن اندیشه ھای شیعه ایسم و انقلاب اسلامی در جھان! البته نوع آخوندی ایرانی، یعنی جا پا پیدا کردن و تربیت و سازمان دھی گروه ھای سیاه مرگ و به اصطلاح مھیا کردن شرایط برای ظھور امام غایب، اما، در حقیقت تبلیغ برای دوام حاکمیت و فرمانروایی یک فرقه و باند کلاش و تبه کار که به ھیچ نوع تعھد اجتماعی و اخلاق انسانی پایبندی نداردند و ھیچ احترام برای حقوق انسانی و حقوق شھروندی مردم ایران قایل نیستند و لحظه ای از تلاشھای دغل کارانه برای نابودی اقلیتھای ملی و مذھبی ایران درنگ ننموده اند و تا آنجا تاخته اند که زبان فارسی، این در دری از وصف زشتکاریھا و فساد حاکم در دستگاه حکومت جمھوری اسلامی و اعمالش بر ملتھای ایران و بخصوص ملت بلوچ عاجز است و احتیاج به تجدید نظر دارد. زیرا که با ھیچ کدام از واژه ھا و صفتھای زشت و رایج در زبان فارسی که در تاریخ افسانه ای ایران به کار می بردند و به دد و دیو و زحاکھا نسبت می دادند، نمی توان عمل کردھای آدم خواران، آدم ربایان، پلیدان و ناپاکان  حاکم امروز ایران  را وصف کرد. افشای زشتیھا، جنایات و تبه کاری حاکمان و دستگاه  ترور و ماشین سرکوب حاکم بر سر نوشت ایرانیان و بخصوص ملت بلوچ احتیاج به قبول مسوؑلیت جدی و جمعی انسانی دارد.
ما ازتمام کار شناسان امور اجتماعی، روزنامه نگاران مستقل و متعھد، فیلمسازان وھنرمندان مردمى، شاعران و نویسندگان، موسیقی دانان، خوانندگان و نوازندگان، روشن فکران مذھبی و دگراندیشان، مسوؑلین و دست اندکاران رسانه ھای مسوؑل عمومی و مطبوعات خبری آگاه کننده ، جامعه شناسان، وکلاا، وبلوگ نویسان متعھد، احزاب و سازمانھای مردم سالار و تمام انسانھای آزاد و با شرف ایران، تقاضا داریم که مسوؑلانه با این مھم بر خورد کنند و عمق تمام ترورھای پنھان و آشکار، کشتارھای جعمی شھر و روستای، ناپدید شدنھا و ربودنھاى مخالفین، اعدامھای بدون محاکمه و بدون سر و صدا، دست و پا بریدنھای مکرر،ھتک حرمت و شلاق زدن در ملع عام، رواج تبعیضھای مذھبی - ملی و انواع تجاوزھای غیر قابل وصف حکومت ج.ا در مدت بیست و ھشت سال گذشته نسبت به ملت بلوچ را برای عموم مردم ایران و جھان افشا و روشن گردانند که فردا در مقابل تاریخ و نسلھای آینده شرمسار و پاسخ گو نباشند، زیرا که به قضاوت صادقانه تاریخ و اراده مستحکم ملت بلوچ، زمان شرایط جدیدی با خواسته ھای نوین و وظایفی سنگین تری پیش روی ھمه مان خواھد گذاشت که انجام دادنشان ھرگز مانند امروز به درازا نخواھد کشید و اول خود آتش بر انگیزان امروز در شعله ھای  آن خواھند سوخت.   

                 
بھمن
ملت بلوچ ھم گام با طبقه کارگر، اقلیتھای ملی،روشن فکران و نیز سایر زحمتکشان ایران برای بثمر رساندن ٥٧ از خود سھم بسزایی گذاشت و لیاقت و کفایت کافی نشان داد تا شاید در فردای بعد از انقلاب به آرزوھا و آرمانھای پایمال شده دیرینش برسد و حد اقل حقوق ملی اش بر آورده شود. از ھر گونه تعرض و تعصب خشک مذھبی- فرھنگی، ملی -نژادی،شغلی ،جنسی، زبانی و غیره بدور باشد و در ایرانی آزاد، آباد و دمکراتیک از رفاه لازم و کافی اجتماعی و از یک زندگی انسانی شرافتمند با حقوق مساوى شھروندی با سایر ھم وطنان بر خوردار باشد. کودکان و نوجوانان بلوچ از امکانات پرورشی و آموزشی سالم لازم و رایگان که قرنھا به عمد محروم گشته اند، بھره مند شوند و آینده ای تابناک را وعید و انتظار باشند. مردم ستم شده اش از امکانات بھداشتی و امنیت شغلی مناسب بر خوردار باشند، از آزادی اندیشه، بیان و قلم و در اجرای مراسم  مذھبى و شکوفایى و ترقى فرھنگ ملی خیش آزاد و  نقش فعال و مستقیم داشته باشند و اجازه داشته باشند آزادانه به زبان مادرى خیش خواندن و نوشتن یاد بگیرند و نیز براى  تھیه احتیاجات اولیه و گذراندن زندگی گروه گروه راھی کشورھای اطراف خلیج فارس و سایر کشورھا نشوند. ماه ھا و سالھا در آنجا براى تھیه لقمه نانى به انتظار نمانند. تحقیر و سر گردان نشوند تا عاقبت دست به کارھاى طاقت فرسا و جان بگیر نزنند و شغلى جزیی دست و پا کنند. یا درداخل کشور فرزندانشان به دام مواد خانمان سوز مخدر تشویق و گرفتار نشوند و گله گله مانند گوسفند به بھانه اى به جوخه ھاى مرگ سپرده نشوند. از سیاستھای دولتھای مرکزى وقت از به راه انداختن درگیریھای عمدی بین طوایف و عشایر بلوچ، تفرقه بینداز و حکومت کن برای ھمیشه بدور باشند. زمینھاى آبا آجدادیشان به خودشان تعلق داشته باشد و به بھانه اى بنام منابع طبیعى به ثبت نرسیده باشد و .....
 متاسفانه رھبران ج.ا سلامت نفس و اعتماد را از مردم ما بیش از ھر زمان دیگری سلب کردند و تما رویاھای شیرین و آرزوھای مساوات خواھانه بھمن طولی نکشید که مبدل به یاس و نا امیدی گشت. دست آوردھای انقلابی توده ھای به پا خاسته بھمن ماه مورد تجاوز مستقیم سلطانھای ظالم تازه به تاج و تخت رسیده و اوباشانشان قرار گرفت. وعده ھای آخوندھا بی محتوا و توخالی از آب در آمد. طبقه کار، دھقانان، زحمت کشان و حاشیه نشیان شھر و روستا و بخصوص اقلیتھای ملی و مذھبی ایران بزودی دریافتند، آخوند جماعت نان و آب را از مردم می گیرد و به چیزی غیر از بالا کشیدن بیت المال ملت با ظاھری خیرخواھانه نمی اندیشد. ھمه روزه خوانیھا و وعده ھای خمینی و سایر آخوندھا در دوران انقلاب سرابی بود و نان و آبی در کار نبوده و نیست. علامیه ھای خمینی قبل از بھمن که روزی ٧٠ تومان سھم ھر نفر از نفت است و پول برق، تلفن و گاز و غیره را پرداخت نکنید برای فریب مردم بود و به قول خود پیر دجال، ملت را خیلی خوب  و بدون درد سر ''بازی'' داد. او با زبان عام، فرھنگ سالم مردم را با کلاشی خاص آخوندی مورد سوؑ استفاده قرار داد و با نبود یک حزب مردم سالار مستقل که بتواند انقلاب را به مقصد برساند، خمینی توانست اعتماد توده ھای مردم را جلب و اغفال کند. تاریخاً مدیریت آخوندی در امور اجتماعی، توھم پراکنی خرافات، واپسگرایی و نابودی تدریجی  فرھنگ سالم، اقتصاد و ھستی جامعه بوده و نیز خواھد بود.
حقیقت این است که از ھمان لحظه کسب قدرت سیاسی توسط خون آشام ترین، ارتجاعی ترین، واپسگرا ترین و کینه جو ترین باند آخوند به رھبری خمینی بر ایران به بھانه ھای واھی سعی شده تا اقلیتھای ملی و بخصوص ملت بلوچ از ھر گونه حرکت تکاملی باز داشته و متوقف شود. بسیار خلاصه به چند نمونه از عمل کردھای ج.ا که در فردای بعد از قبضه کردن قدرت، خمینی و باند رھبری آشکارا بر علیه ملت بلوچ سازمان دادند، در ذیل می پردازیم. 

                     
خانه بلوچ
 خانه بلوچ تنھا مکانی بعد از انقلاب بود که درابتدا نظر قشر روشن فکر و جوانان جامعه بلوچ را به خود جلب کرد و به زودی به عنوان یک مرکز فرھنگی - سیاسی، محلی برای گردھمایی تمام اقشار جامعه بلوچ شد. روشنفکران و تمام اقشار جامعه بلوچ از سر تا سر بلوچستان از نیھبندان تا چابھار مسائل، نبودھا و خواسته ھای رفاھی و اقتصادیشان را بطور دوستانه و در محیطی دمکراتیک با ھم در میان می گذاشتند تا شاید بتوانند به گوش مسؑولان برسانند و یا راه حلی مسالمت آمیز برای خواسته ھای ساده و بر حق انسانی و ابتداییشان جویا و پیدا کنند. فعالیتھای خانه بلوچ عمدتاً باری فرھنگی و آگاھی دھنده داشت و جان و نفس تازه ای در کالبد بی جان ملت کھن بلوچ، بعد از سالھا تجاوز سلسله ھاى شاھى دولتھای گذشته دمید و نشانگر بلوغ یک ملت دردمند و در بند و تشنه آزادی بود. خانه بلوچ در ھمان عمر کوتاه اش ثابت کرد که مردم بلوچ مانند ھمه مردم دنیا برخلاف آنچه که دشمنان می گویند، مردمی با ھوش و سخت کوش و تشنه آزادی ھستند و می دانند و نیز می توانند از آزادی استفاده کنند و با تمام ملل در بند، در راه آزادی و برابری و احترام به حقوق شھروندی وانسانى گام بردارند و از زندگی شرافتمندانه بر خوردار باشند. وجود خانه بلوچ برای گردنندگان و بلوچ کشان و پاسداران رژیم در بلوچستان غده سرطانى و گویای حقیقت تلخی بود. تئوری پردازان وگردانندگان رژیم تحمل نام و فقط یک نام را که در بلوچستان غربی بطور مکتوب مطرح می شد، نداشتند و شبانه دزدانه وار و مسلحانه به خانه بلوچ شبیخون زدند. مکان و اموال اھدایش را به تصرف در آوردند و آنرا تبدیل به مرکز کشتار جوانان بلوچ نمودند. ھمان جوانانی که پیشروان انقلاب بھمن در بلوچستان بودند.
آخوندھا، پاسداران و مزدوران و جیره خواران شیعه رژیم در بلوچستان، تنھا به تصرف و به تاراج بردن کتابخانهؑ خانه بلوچ اکتفا نکردند. مرگ پرستان سیاه اندیش، بنیان گذاران و فعالین خانه بلوچ، این یگانه نھاد بلوچی را شناسایی و فقط به جرم بلوچ بودن به جوخه ھای ترور سپردند. نا جوان مردانه اعدام کردند و براى اعتراف گرفتن  در زیر شکنجه ھای وحشیانه به شھادت رساندند. به زندانھای دراز مدت با شکنجه ھای قرون وسطی ایی و دوران جھالت محکوم کردند. محدود کسان که از چنگ رژیم جان بدر بردند، مجبور به اتخاذ زندگی مخفی و یا ترک وطن گشتند.
یاد یلانی مانند محمد گل ریگی و یارانش، رحیم ریسی و یارانش، صادق ریگی ویارانش، سلیم کھرازھی(ھاشم زھی)، محمد نور ھاشم زھی و صدھا جوان گم نام و آگاه بلوچ که برای یک حرکت مردمی با اھدای جان و خونشان خانه بلوچ را بنا نھادند و بخون تپیدند تا درخت آگاھی واندیشه به میان محرومین جامعه راه یابد، برای ھمیشه در خاطره ھا زنده خواھد ماند. زندگی بی آلایش و مقاومت خستگی ناپذیرشان اسطوره ای زنده و ماندگارخواھد بود. شھامت و دلاوریھای قھرمانانه این به خون خفته گان به زیر شدید ترین شکنجه ھای فیزیکی وروحی با تکنولوژی مدرن شکنجه، شکنجه گران و مرگ پرستان رژیم را از مقاومت و شھامتشان به حیرت واداشت که فریاد می کشیدند ''زبانت کو، مگر زبانت را بریده اند.'' آنھا از کدامین جنس و از کدامین کرات آمده بودند که بی پروا و خندان مرگ را با آغوش باز در مقابل تسلیم شدن به خواست مزدوران رژیم پذیرا شدند؟ آنھا زبان نگوشودند و اگر گوشودند تا ضربات شکنجه را خنثی کنند، فقط لب خند تمسخر و نه بزرگ فریاد کردند و بس. سالھا سلطه بی عدالتی وحق کشی، تبعیض و تحقیر ملت بلوچ الیاژی بس مقاوم و  سخت تر از ھر جنسی از آنھا ساخته بود. این ھمه کشتار و جنایت باز ھم، تشنگی خون خواری آخوندھا و باندھای ترورشان را فرو ننشاند، ھر روز با حیله ای، کینه و نفرت سیاه اندیشان مرگ پرست زندگی ستیز بر علیه ملت بلوچ افزون گشت، زیرا که رژیم ج.ا نابودی کامل فیزیکی ملت بلوچ را در دستور کار خیش قرار داده بود و ھنوز بعد از بیست و ھشت سال سر کوب وحشیانه و کشتار بی وقفه بر این باور است که در جھان امروز می توان یک ملت را بطور فیزیکی از میان برداشت و جغرافیای متعلق به آنھا را از صحنه و صفحه روزگار حذف کرد. غافل از آنکه، کینه ملی فقط و فقط با بر آورد خواسته ھا وتحقق یافتن حقوق ملی به پالایش می رسد و با ھیچ نوع مسکنی، غیر از کسب آزادی و بدست گرفتن سرنوشت خیشتن بدست خود، تسکین نمی یابد و تا آن روز غده ای سرطانی سنگین و زھرآگین در قلب دولت ضد بشری ملت حاکم است و با توپ و تانک، کشتار و سرنیزه و به بند کشیدن فرزندان لایق ملت مظلوم نمی شود آنرا جراحی و درمان کرد. خصومت ما با دولت ملت حاکم تا بدست آوردن خواسته ھای انسانی و برحق مان ادامه خواھد داشت، ھر چند که ما ضعیف و از پشتیبان جھانی بر خوردار نیستیم، اما، به قول حافظ شیراز، دایماً یکسان نباشد، حال دوران. ما به آگاھى و اتحاد ملت خودمان و شھامت ودلاورى فرزندان بلوچ متکى ھستیم، که روبروز و بیشتر و بیشتر از قبل بر دانش و تعداد واتحادشان افزوده مى شود و بر وحشت رژیم خون و جنون مى افزاید.     
تظاھرات و حرکتھای عتراضی مسالمت آمیز مردم بلوچ در سراسر شھرستانھای بلوچستان و بخصوص در زاھدان در روز انتخابات فرمایشی رژیم به جویبار خون بدل گشت، شھادت زنده یاد سلیم کھرازھی(ھاشمزھى)، پھلوان ریگی(شھلی بر) محمد نور ھاشم زھی و زخمی شدن تعداد زیادی از دانش جویان، دانش آموزان و مردم  بلوچ در زاھدان و دستگیری و ضرب و شتم مردم بلوچ در سایر شھرستانھای بلوچستان، موج تازه ای از نفرت ملت بلوچ را نسبت به حکام خود کامه ج.ا در روز تشیع جنازه زنده یاد سلیم در تظاھراتی در زاھدان که ابتدا و شروعش ازمسجد مکی در خیابان خیام زاھدان تا شیرآباد و عیدگاه قدیم ادامه داشت، برانگیخت و به نمایش گذاشت. انجمن دانشجویان و دانش آموزان بلوچ در زاھدان، درسخنرانیھایی در عیدگاه شیرآباد و سپس در مسجد جامع اھل سنت و جماعت در بازار (چھار راه چه کنم) در روز آمدن دکتر ابراھیم یزدی به زاھدان، پرده از فاجعهؑ سازمان یافته رژیم ج.ا برای ریختن خون صدھا انسان بی گناه و بی پناه برداشت و با فرستادن پیکھایی به تمامی شھرستانھای بلوچستان در میان اکثریت مردم و بخصوص جوانان به افشای سیاستھای ضد بلوچی و غیر انسانی رژیم و مزدوران محلی اش پرداخت. آمدن دکتر یزدی ھم مانند سایر جنایت کاران ج.ا ارمغان کشتار و عقب ماندگی برای ملت بلوچ ھمراه داشت. متاسفانه در این وضیعت حساس مسیر مبارزه ملت بلوچ باز ھم  به انحراف کشیده شد. سازش کاران و شخصیتھای کذایی که منافع حقیر شخصی را بر ھر نوع منافع ملی ترجیح می دھند و میان دوصندلی می نشینند و فکر می کنند با کج دھنی به دگر اندیشان و نیروھای انقلابی و نیز نوکر صفتی و مظلوم نمایی و زاری  از سیاه اندیشان و سیاه کردارھا می توانند ملت بلوچ را به خواسته ھای بر حق و انسانی رساند، در گمراه کردن مبارزات آزادی خواھانه ملت بلوچ نقش فعالى داشتند و بنام اسلام محمدی، ھمکاری جدی با اسلام عدل علی و ھمدلی و یکتایی با خون آشامان در قدرت در آن سو قرار گرفتند و خون آشامان جمھوری اسلامی، بعد که از آنھا کارآیی قبلی را نمی دیدند و دیگر جای پا محکم کرده بوندد و نیازی به وجودشان نداشتند، متاسفه پاسخ خدمات آنھا را نسبت به خود با فجیع ترین و زشت ترین وضع ضد انسانى دادند، در داخل بلوچستان و ایران و خارج از مرزھاى ایران ترورو ناپدیدشان کردند و یا از طریق خوراند زھر در پاکستان و افغانستان به حیاتشان خاتمه دادند. ملاھا و ملویھاى بلوچى که در بلوچستان ماندند، ھم وضع چندان بھتری نداشتند و ندارند، خلع لباس وھتک حرمت، زندان و اعدام شدند و می شوند.  بعضی از ملوی ھای بلوچ  تا چند سالی بعد از بھمن ٥٧ بر خلاف اخلاق و فرھنگ ملت بلوچ به خدمت رژیم ج.ا در آمدند و با جنایت کاران حاکم، چماق بدستان، اوباشان و آدم خواران ج.ا مستقیم و غیر مستقیم ھم کاری کردند و در بدام انداختن و اعدام انقلابیون و سرکوب ملت بلوچ ھمگام شدند و چهچه سر دادند، نمونه زنده آن، به شھادت رساندن زنده یادمھندس ابراھیم اشکانی (اشکان) در چابھار بود. رژیم تبلیغات وسیعى برعلیه جوانان و کسانى که خواسته ھاى بر حق ملت بلوچ را مطرح مى کردند براه انداخت و بخشى از سران ملاھاى بلوچ را با خود ھم صدا کرد و مبارزین بلوچ را با بر چسب زدن و کمونیست و بى خدا به جوخه ھاى اعدام سپردند. از نمونه ھاى دیگر وحشیگریھاى رژیم مى توان از اعدام مھندس رحمانى نماینده مردم سراوان و به زندان انداختن طولانى ریسى نماینده ایرانشھر یاد کرد که ملویھاى بلوچ ھیچ نوع عکس العملى نشان ندادند.عده محدودی از ملویھای بلوچ بدون توجه و واقع بینی، ھنوز ھم با توھم پراکنی و ایجاد اختلاف و به انحراف کشیدن مسیر مبارزه ملت بلوچ به ھمکاری پنھان با رژیم مشغولند. بھای خطای خوانین، بعضی ازملاھا، تحصیل کردگان خود فروخته و جاسوسان بلوچ رژیم و ھمکاری آنھا با  رژیم پھلوی و با  آدم خواران و آدم ربایان ج.ا جبران پذیر نیست. اکنون باید به پذیریم که تمامی احاد ملت بلوچ با ھر مرام و مسلکی که دارند، ھمه نقداً با نثار خون و ھستی شان، مشغول پرداخت بھای خطا و ندانم کاری اقشار نام برده ھستند. اکنون  برای چندمین بار ثابت شد که بھره گیران از ملت بلوچ، ھمیشه در تلاش اختلاف انداختن وبھره برداری ھستند. این تجربه ای بس گران برای ملت بلوچ است که چگونه با ظرافت کاری و ھنرمندی مبارزات حق طلبانه خویش را پیش ببرد و به ھدف برساند. 
م- و کوھگنجى  

هیچ نظری موجود نیست: