ندای سبز آزادی :سرزمین من سرزمین مردمانی است که اسیر شده اند. اسیر حاکمانی که دچار توهمند. توهمی مالیخولیایی که ذکر واژه جنون هم برای توصیف آن ناکافی است. کافی است سخنان این روزهای آنان را مرور کنید تا دستگیرتان شود این همه توهم و جنون را.
مهمتر از سیل پاکستان
سردار نقدی می گوید: " اگر شخصیتهایی از کشور ما به هند بروند با آن جمعیت هند، باید مراقب بود مردم جایگاه را با خود نبرند. " ( ایلنا، 22 آبان 1389 ) او ادامه می دهد: " دوستانی که برای کمک به سیل زدگان پاکستانی به این کشور رفته بودند میگفتند چقدر عکس آقا در پاکستان وجود داشت و چقدر عشق به ولایت در آنجا وجود داشت. به جای صحبت کردن راجع به به سیل در مورد آقا صحبت میکردند. " حرفهای رئیس سازمان بسیج مستضعفین به همین جا ختم نمی شود. او در ادامه گفته است: " شما به هر کجای دنیا که سفر میکنید، فقط کافی است پاسپورت خود را نشان دهید تا ببینید چقدر مردم دنیا به شما عشق و علاقه دارند، زیرا آنان شما رابهعنوان آزاده میشناسند. "
گرچه برای هر اهل خردی این حرفها بیشتر به لطیفه شباهت دارد اما نکته باریک تر از مو در میان حرفهای نقدی فاصله غیر قابل باور ذهنیت متوهم او از واقعیات جامعه ای است که او در آن زندگی می کند. این جملات بیشتر از آن که خنده دار باشد، نگران کننده است. این حرفها نشان می دهد که دروغهای رایجی که این روزها از دهان حاکمان ایران جاری می شود آنها را به جهانی سوق داده است که تنها در ذهن آنها وجود خارجی دارد. سردار نقدی آنقدر دروغ گفته است که یادش می رود که به جز چند کشور درجه سه، هیچ کشوری به آسانی به ایرانیان اجازه ورود به کشورش را نمی دهد. این میانه کسی هم نیست که به سردار نقدی بگوید: " برادر من بلند شو برو جلوی درهای سفارتخانه های دیگر کشورها که در تهران وجود دارند را ببین و صفهای طولانی درخواست ویزا را ملاحظه کن تا شاید از این خوابی که خود را به آن زده ای بیرون بیایی! "
حتی از این هم ساده تر و راحت تر. سردار نقدی می تواند تنها دکمه روشن و خاموش ریسور ماهواره را فشار دهد تا ببیند نه تنها مردم و دولت پاکستان که تمام مردم دنیا در حل معضل سیل پاکستان درمانده اند. درد اینجاست که سردار نقدی حتی نمی داند که تبعات ویران کننده سیل پاکستان تا چه حد بوده است. او نمی داند که بیش از سه میلیون نفر در پاکستان در اثر این سیل مخرب بی خانمان شده اند. او نمی داند که میلیونها کودک در اثر این فاجعه در آستانه وبا و مرگ ناشی از کمبود غذا به سر می برند. او نمی داند که سازمان یونیسف تخمین زده است که برای حل معضل سیل پاکستان دست کم 600 میلیون دلار پول نقد لازم است. او نمی داند و همین ندانستن او برای مردم سرزمین من فاجعه است. فاجعه در سرزمین من حاکمانی اند که آنقدر گرفتار توهمات خود شده اند که خودشان هم آنها را باور کرده اند. یکی هم پیدا نمی شود به سردار نقدی بگوید: " برادر من فکر کن مثلاً در زلزله بم مردم زلزله زده به جای درخواست کمک از دولت زیمباوه درباره رابرت موگابه سئوال کنند، آیا تو باور می کنی؟ "
همه چیز بر علیه واقعیت
رویای نابودی غرب، خواب هر شبه حاکمان سرزمین من است. آنها هر شب با این آرزو می خوابند و هر روز با این رویا بیدار می شوند و محمدرضا نقدی هم یکی از آنهاست. او در همین سخنرانی می گوید: " دهکده جهانی که روزی غرب از آن صحبت میکرد، امروز خودشان را گیر انداخته و یقه آنها را در عرصه اقتصاد و سیاست گرفته است. " همین خواب و خیال است که باعث شده تا غرب و سخن گفتن از نابودی آن لق لقه کلام هر مقام بلند پایه در کشور من شود.
گفتههای مقامات حاکم بر جان و ناموس مردم سرزمین من آنقدر از واقعیت روز جهان دور است که ديگر نمی توان آنها را فقط مالیخولیای ناشی از مستی قدرت مطلق تلقی کرد. برای این جنون زدگی اتلاق حتی واژه هایی چون دروغ، صحنه سازی، دورويی و آمار سازی هم کم است. چرا که اظهارات آنها آنچنان از جهان واقعی پیرامون ما دور است که عقل و خرد هم از درک و فهم آنها عاجز است.
شاهدش حرفهای اداره کنندگان رسانه های دولتی در ايران است که برای خشنودی " آقا " باور نکردنی ترین حرفها را هم می زنند. و این خزعبلات سیاسی چنان برای خود آنها باور پذیر شده است که از بیان آن در برابر افکار عمومی نه تنها ابایی ندارند بلکه به ذکر آن هم افتخار می کنند. کافی است مروری دوباره داشته باشیم بر حرفهای فرزاد جمشیدی مجری تلویزیون که در مراسمی برای دعوت از احمدی نژاد می گوید: " برای بخشی از اظهارات رئيس جمهور کشورمان در سفر به نيويورک که در اين خبرگزاری [فرانس ۲۴] منتشر شده، حدود ۲ ميليارد و ۲۰۰ ميليون «کامنت » درج شده است." و سئوال اصلی اینجاست که آیا او اصلاً می داند کامنت چیست؟ آیا او اصلاً معنای اینترنت را درک کرده است؟ و البته این دیگر به رویه ای معمول برای رسانه های منتقد و مردم عاقل تر حاکمان تبدیل شده است که دروغ آنان را برای یکدیگر بازگو کنند و از آن جوک و لطیفه بسازند و به آن بخندند. مصیبت اینجاست که حاکمان سرزمین من حتی نمی دانند که در دنيای واقعی تنها ۱.۲ ميليارد نفر به اينترنت دسترسی دارند و تعداد کامنت بر يک خبر بسيار هيجان انگيز مورد مناقشه در حدود چند صد يا به ندرت چند هزار است. اما در دنيای مقامات جمهوری اسلامی ۲.۲ ميليارد نفر مجذوب سخنان احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل می شوند. از همين جنس است سخنان چند روز گذشته وزیر رفاه که گفته است تعریف خط فقر در ایران غلط است چون ایران کشور بزرگی است.
به دنبال سید خراسانی
یکی از ویژگیهای ثابت در تمام حکومتهای توتالیتر گردآوری زیر دستانی است که با تمام وجود شیفته و مجذوب حاکمان وقت باشند و برای خوشا آمدن شخص رهبر از هیچ امری دریغ نکنند. کافی است به خبرهایی که در زمان سفر خامنه ای به قم توسط رسانه های تندروی حامی حکومت منتشر شد ، نگاهی دوباره بیاندازیم تا پی به عمق فاجعه ببریم. کار تا آنجا پیش رفت که برخی از آنها نوشتند حتی امام زمان هم به استقبال " آقا " آمده است. دنیای " دنت کیشوت " وار مقامات حاکم بر ایران چنان سرشار از بلاهت است که هر کسی را به حیرت وا می دارد. آنقدر که رهبر سالخورده اش می شود " سید خراسانی " و احمدی نژادش می شود " شعیب بن صالح " !
شاهد این مدعا هم حرفهای مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر است که در همایشی می گوید: 20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیتالله خامنهای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیر در کودکی در یمن بوده است! " ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دی ماه 1388 )
یک دنیای کاملاً متفاوت
خیلی ها می گویند حاکمان فعلی سرزمین من شباهتهای بسیاری با دیکتاتورهایی چون هیتلر و صدام دارند. یکی از اصلی ترین این شباهتها دنیای وهم انگیز و خیالاتی آنهاست که بیشتر به قصه های رئالیسم جادویی شباهت دارد. در دنیای وهم انگیز مقامات حاکم بر سرزمین من واردات معنای خودکفایی و صادرات سلام می دهد. چنانکه وزیر جهاد کشاورزی در مهرماه گذشته در سخنرانی می گوید: " امسال مجددا با توليد ۱۴ ميليون تن و خريد ۱۱ ميليون تن گندم توسط دولت به خودکفايی در توليد گندم رسيدهايم. "
در این دنیا تمام ملتهای جهان به جز ایران از دیکتاتوری حاکم بر سرزمین خود به تنگ آمده اند.
سردار نقدی در همان سخنرانی مورد نظر می گوید: " ملت ایران حرف دل ملت دنیا را میزند و ملتهای آزاده زیر چکمههای زورگویان خسته شدهاند. " یا سید علی خامنه ای در جایی درباره آمریکا می گوید: " اهانت جنون آميز و نفرت انگيز و مُشمئز کننده به قرآن مجيد در کشور آمريکا که درسايه ی امنيت پليسی آن کشور اتفاق افتاد حادثه ی تلخ و بزرگی است." در چنین دنیایی مسئله فرار مغزها اصلاً صحت ندارد و هیچ زندانی سیاسی در زندان نیست و آزادی بیان در حد مطلق در ایران وجود دارد و تظاهرات کنندگان پس از انتخابات تعدادشان حتی کمتر از یک صندوق اخذ رای است و ندا آقا سلطان قربانی توطئه دشمنان است و کشته شدن مردم در خیابان شهید سازی است و وضع همه مردم خوب است و مردم ایران در رفاه کامل به سر می برند و همه جهان بدبخت است الا ایران و .... مشکل مردم سرزمین من حاکمانی نیستند که خوابیده باشند و یا عمداً خودشان را به خواب بزنند.
مشکل سرزمین من مقاماتی هستند که پول می گیرند تا نه تنها خودشان را به خواب بزنند بلکه برای تامین منافع اقتصادی و سیاسی خود هر کاری می کنند تا مبادا کسی دنیای افسانه ای " آقا " را که در خواب غرور و قدرت خود غوطه ور است، بهم بزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر