۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

سرنوشت آنانی که آرمان خود را بر آرمان ملت های خویش برتری دادند




حکومت های "آرمانی" همیشه منافع ملی را قربانی ایدئولوژی های توسعه طلبانه و موهوم خویش ساخته اند. نمونه ها بسیار است.
  
  
سران جمهوری اسلامی ایران باید بروند و از دولت روسیه درس سیاستمداری بیآموزند – گرچه، روسیه در به کارگیری این شیوه تنها کشور جهان نیست؛ زیرا در هر کشوری که سرانش به منافع ملی دلبستگی دارند، سیاست خارجی بر همین اساس قرار می گیرد و روسیه یک کشور استثنایی به شمار نمی آید.
این ارزیابی در رابطه با خبرهای هفته پیش است. روز پنجشنبه، درست در همان ساعاتی که محمود احمدی نژاد در باکو با پرزیدنت مدودیف در یک اطاق نشسته و درباره بحران در روابط دو کشور با او به بحث و جدل پرداخته بود، در اورشلیم معاون اول نخست وزیر روسیه ویکتور زوبکوف با سران دولت اسرائیل دیدار داشت و با آنها بر سر روند گسترش همکاری های اقتصادی، بازرگانی، علمی ، پزشکی، تکنولوژی و غیره گفتگو می کرد.
دیدار پرزیدنت مدودیف با احمدی نژاد و سفر ویکتور زوبکوف به اسرائیل، همزمان با انتشار گزارش هایی بود که روسیه مقادیری جنگ افزار سنگین به طور رایگان به لبنان هدیه می کند تا جای پای خود را در آن کشور مستحکم سازد.
برای روسیه هدف از همه این تلاش های دیپلماتیک، گسترش نفوذ خود در منطقه و جهان و تامین منافع ملی آن کشور است.
براساس همین رویکرد، روسیه از یک سو به ایران یاری می رساند که نیروگاه اتمی خود را تکمیل کند و از دیگر سوی علیه حکومت ایران و به حمایت از گسترش تحریم ها علیه آن رژیم به قطعنامه های چهارگانه شورای امنیت رای موافق داده است.
روسیه با اسرائیل مناسبات بسیار گرم برقرار کرده و همزمان با کشورهای عرب روابط دوستی دارد و به جمهوری اسلامی ایران که از نابودی اسرائیل سخن می گوید، یاری می رساند و به لبنان سلاح هایی می فروشد که ممکن است در آینده به دست حزب الله بیفتد.
تجربه یک صد سال گذشته، به سیاستمداران کشورها آموخته است که اگر آن ها اندیشه های مرامی را به  جای منافع ملی، معیار روابط بین المللی خویش قرار دهند، به کشورشان آسیب می رسانند و خود زیان می بینند.
ولی حکومت اسلامی ایران روند معکوسی در پیش گرفته و منافع ملی را قربانی ایدئولوژی افراط گرای اسلامی خویش می سازد و احمدی نژاد مرتبا وعده می دهد که به زودی مرام حکومت ایران بر جهان تسلط خواهد یافت – و این در حالی که همین ایدئولوژی، ایران پاک را برخاکستر فقر و مصیبت و فاجعه نشانده است.
حکومت ایران، از گذشت روزگار درسی نیآموخته است. آن ها از یاد برده اند که اتحاد جماهیر شوروی به چه سرنوشتی دچار شد، عاقبت هیتلر چه بود و دولت کمونیست چین اکنون در چه وضعی قرار دارد.
روزگاری بود که سران اتحاد شوروی سوگند خورده بودند که کمونیسم را در سراسر جهان بگسترانند و خود آقای جهان شوند و مدیریت دنیا را به دست گیرند.
برای رسیدن به این هدف موهوم بود که شوروی، به جای آن که فقر را در داخل کشور از میان بردارد و در راه رفاه شهروندان بکوشد، به سرکوب آنان پرداخت و بخش مهمی از منابع ملی را در راه تامین هدف های بین المللی هزینه کرد.
 اتحاد شوروی به جای آن که شکم مردم خود را سیر کند، به ساخت بمب اتم پرداخت، موشک جنگی تولید کرد، نیروهای مسلح بسیار قدرتمند و پرهزینه به وجود آورد و مبالغ کلانی را در اختیار سازمان های سرسپرده بین المللی قرار داد، تا به اصطلاح "انقلاب" خود را به جهان صادر کرده باشد.
سران اتحاد شوروی که می دانستند این سیاست آنان موجب ناخشنودی و اعتراض مردم آن سرزمین خواهد شد، به سرکوب آنان پرداختند و به هزینه کردن بودجه های کلان برای پیشبرد ایدئولوژی خود ادامه دادند، که عاقبت آن را دیدیم.
به همسایه اتحاد شوروی، یعنی حکومت کمونیستی چین بنگریم، که البته متلاشی و تجزیه نشد و کمونیسم در آن کشور فرو نپاشید، ولی سران دولت پکن آنقدر درایت و درک داشتند که دریابند انقلاب جهانی پرولتاریا شکست خورده و بهتر آن است که آنان از اندیشه تسلط بر جهان دست بردارند و به فکر مردمان خویش باشند.
بدین سان بود که در چین معجون غریبی به وجود آمد که می توان آن را "کمونیسم کاپیتالیستی" یا "کاپیتالیسم کمونیستی" نامید – زیرا در هرآنچه که به صحنه جهانی مربوط می شود، چین یک کاپیتالیست بزرگ است و اندیشه صدور انقلاب را به کناری گذاشته و به سازمان های ترور بین المللی حتی یک شاهی هم پول مجانی نمی دهد.
ولی همین چین، در سیاست داخلی به اختناق و سرکوب ادامه می دهد و یک کمونیست تمام عیار است و "حزب الله کمونیستی" بر همه ارکان کشور تسلط دارد و کسی را یارای مخالفت و مقاومت نیست؛ و اگر چنین کند، جایش در زندان است.
حکومت چین تلاشگران حقوق انسانی را "تبهکار" و "مجرم" می خواند و جای تبهکار در زندان است، حتی اگر برنده جایزه صلح نوبل شده باشد.
نمونه دیگر حکومت هیتلری در آلمان نازی بود که برای به کرسی نشاندن ایدئولوژی خود، که همانا نژاد برتر بود، دنیا را به خاک و خون کشید – همه منابع مالی و طبیعی و انسانی آلمان را بسیج کرد تا بر اروپا و دنیا تسلط یابد، که عاقبت او را دیدیم و از سرنوشت رژیمش آگاهی داریم و می دانیم که ملت آلمان چه مصیبتی را متحمل شد و چه تلفاتی داد و چه زیان هایی متوجه او شد و چگونه جهان را به خاک و خون کشید.
یک نمونه دیگر، دولت مصر در دوران جمال عبدالناصر بود که خود را حلقه رابطی بین آسیا و اروپا با قاره آفریقا می دانست و همزمان، خود را حلقه رابط برای اتحاد جهان عرب و حلقه رابط برای تسلط بر جهان اسلام تلقی می کرد.
عبدالناصر همه توانِ ناتوان و محدود مصر را برای رسیدن به این آرمان های ایدئولوژیک بسیج کرد. چشم طمع به کشورهای آفریقایی داشت، می خواست کشورهای عرب را ببلعد و حتی خوزستان ایران را نیز نصیب خویش سازد. ولی عاقبت او را نیز دیدیم و خوب می دانیم.
دولت سوریه نیز در دوران پرزیدنت حافظ اسد، ایدئولوژی حزب بعث و میشل عفلق پایه گذار آن را مشعل راه خویش ساخته بود و می خواست رهبری جهان عرب را به دست گیرد و جای خالی عبدالناصر را پر کند – و از این رو سرکردگان همه سازمان های ترور فلسطینی، عربی و اسلامی را به دمشق دعوت کرد و پایتخت کشور خود را ستاد مرکزی رهبری ترور قرار داد – ولی از نظر منافع ملی سوریه، چه سودی نصیب کشور خویش ساخت؟ هیچ!
سوریه در دوران حافظ اسد فقیر و فقیرتر و منزوی و تنهاتر شد و فرزندش بشار اسد نیز که جانشین او گردید، هنوز آن درایت و شهامت را ندارد که راه پدر را به کلی کنار گذارد و تروریست پروری را ترک گوید تا دوباره به آغوش جامعه جهانی بازگردد.
نتیجه آن که با گذشت چند دهه از آغاز تسلط حزب بعث در سوریه، آن کشور همچنان مفلوک و نادار و منزوی باقی مانده و آرمان بعث برای به دست گرفتن رهبری کشورهای عرب نقش بر آب گردیده و پرزیدنت بشار اسد آن شهامت لازم را ندارد که کشورش را از این بن بست بیرون بکشد.
یک سیاستمدار عاقل وجود داشت و او، معمرقذافی رهبر لیبی بود. قذافی نیز در چند دهه آرزوی خام به دست گرفتن رهبری جهان عرب، و شاید جهان اسلام و کل دنیا را داشت – ولی هنگامی که سرش به سنگ خورد، فورا به خود آمد و راهش راعوض کرد و امروز می کوشد با مردم دنیا دوست باشد و از تروریست پروری دوری جوید که به منافع ملی لیبی تا کنون زیان سنگین وارد ساخته و مردم محنت زده آن را فقیرتر کرده است.
قذافی در خط مقدم آنانی بود که به سید روح الله خمینی یاری رساندند. او ماموران خمینی را آموزش داد و حتی کوتاه مدتی پیش از دگرگونی رژیم در ایران، با اجازه قذافی یک رادیو فارسی زبان از لیبی شروع به پخش برنامه کرد.
 قذافی به دستور حکومت ایران هواپیمای مسافری پان آمریکن را به تلافی هواپیمای ارباس ایرانی برفراز لاکربی ایرلند منفجر ساخت که موجب تحریم جهانی لیبی شد و قذافی دو سال تمام در انزوا زیست.
او از صدور انقلاب ادعایی خود به جهان دست برداشت و تروریست پروری را ترک گفت و همدستی با رژیم ایران را کنار گذاشت.
ولی اکنون حکومت اسلامی ایران است که به راه قذافی درحمایت از ترور و آنچه که "صدور انقلاب" می خواند ادامه می دهد.
به سودان بنگریم: رژیم کودتایی ژنرال عمرالبشیر نیز هنگامی که به زور اسلحه، حکومت را در خرطوم به دست گرفت، قصد صدور ترور داشت و حتی القاعدة را به سودان راه داده و با حکومت اسلامی ایران طرح دوستی و همکاری ریخته بود.
ولی با گذشت زمان، عمرالبشیر نیز از آن آرمان های زیاده طلبی دور شد و حمایت از ترور را کنار گذاشت و حتی حاضر شد به اهالی مسیحی و بت پرست جنوب سودان که ده ها سال توسط رژیم های پیشین سودان و حتی خود حکومت البشیرسرکوب شده بودند، خودگردانی و شاید هم استقلال اعطا کند.
حتی کوبا نیز پس از چندین دهه حکومت تعصب گرای آرمانی، با کنار رفتن فیدل کاسترو می کوشد راه خود را عوض کند.
ولی تنها حکومت اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه است که از گذشت روزگار درس نیآموخته و همه منافع ملی را در راه رسیدن به آرزوهای خام و موهوم، چون به دست گرفتن رهبری جهان، بسیج کرده و پول مردم ایران را به هدر می دهد و ایرانیان را به آستانه پرتگاه می کشاند و وطن خود را در معرض خطر قرار می دهد.
در این گفتار، از هوگوچاوز و اوو مورالس و دانیل ارته گا (سران ونزوئلا، بولیوی و نیکاراگوآ) سخن نمی گوییم – زیرا گرچه آنان نیز آرمان های جهانی دارند، ولی تا کنون از فتنه گری هایی شبیه رویکردهای حکومت اسلامی ایران به دور بوده اند و به این درجه از تعصب و گمراهی و بی اعتنایی به منافع ملی نرسیده اند.
بروند و دوباره به سرنوشت کمونیسم و نازیسم و پان عربیسم و پان آمریکانیسم و ایسم های دیگر اندیشه کنند و بدانند که اگر از این راه دست برندارند، عاقبت خوشی در انتظار خودشان و رژیمشان نخواهد بود.
نوشتۀ: منشه امیر - اورشلیم بیست و نهم آبان 1389 – 20 نوامبر 2010  

هیچ نظری موجود نیست: