در آستانه سال نو از خداي مسيح ميخواهيم كه به مباركي، درخت داد را پربار كند، گاممان را به راه او استوار دارد...
و عيسي چون در بيتاللحم زاييده شد ناگاه مجوسي چند از ناحيه مشرق به اورشليم آمده گفتند: كجاست آن مولود؟ زانكه ما ستاره او را در طرف مشرق ديدهايم... «انجيل متي»
ما را با مسيح پيامبر مهر پيوندي ديرينه و ديرپاست. در درازناي تاريخ از پس سدّ ستبر زمان، سيماي مقدس مريم را مينگريم. چهرهاي به پاكي شبنم و بلنداي آسمان، تنها و غمگين كنار تنه درخت نخل خشكيدهاي ايستاده است. درد زايمان بر جانش ميپيچد، نگران و خسته، ندايي آسماني ميشنود: غمگين مباش، زيرا پروردگار پايين پايت چشمه آبي گوارا جاري ساخته، به بالا ديده دوز و بنگر كه چگونه ساقه خشكيده جان گرفته و جوان شده، بنگر كه ميوههاي خرما درخت را پوشاندهاند. درخت را تكاني ده تا خرماي تازه بر تو فرو ريزد، بهره از اين غذاي لذيذ برگير و از اين آب گوارا جرعهاي بنوش و ديده به ديده پرمهر نوزادت روشن دار. اگر انسانها را ديدي به اشارهاي بگو: من به فرمان بخششگر مهربان روزه سكوت نذر كردهام و سخن نخواهم گفت، نوزادم مسيح سخن خواهد گفت و به پاكي من و خود گواهي خواهد داد. «قرآن مجيد سوره مريم».
در كتاب آسماني ما قرآن سورهاي است به نام مريم و بارها اين بانوي پاك چهره آسمانياش در اين كتاب پاك نقش بسته شده است. نياكان ما ايرانيان، از حركت ستارگان دريافته بودند كه در شبي سرد، مسيح چون خورشيدي گرم، جهان و جان سرد مردم را روشن ميسازد. نوري تاريكي را ميزدايد. دلها را شادان و پرمهر ميدارد، با تولد او ستمديدگان دلگرم ميشوند و با ستمگران ميستيزند. آنان از راهي دور، از پارس به فلسطين سفر كردند، ميخواستند اين كودك را بنگرند، و آن شب آنچنان كه در انجيل آمده: «ناگاه ستارهاي كه در ناحيه مشرق ديده بودند در پيش رويشان ميرفت تا آنكه آمده بر جايي كه طفل بود ايستاده شد. چون ستاره را ديده بودند. در انتهاي غايت خرسند گشته و داخل در خانه شده، طفل را با مادر وي مريم يافتند... پس مخازن خود را گشوده از طلا و كندر و مربا پيشكش گذرانيدند.»
***
ما را با مسيح و مسيحيان مهري ديرينه است پيوندي پاك و پايدار، سالهاي بسياري است كه زاده شدن مسيح به نمايش درميآيد. ماكتي كه ايتالياييها آن را presspe مينامند. در همه روستاها و شهرهاي مسيحي بازآفريني ميلاد مسيح به زيبايي و چيرهدستي پديد ميآيد. من سي سال در ايتاليا زيستهام، اين شاهكارهاي شگفت را كه به بركت ايمان و به شور عشق پديد آمده بسيار ديدهام. در زادروز آن پيامبر زندگي دو هزار سال پيش در زادگاهش «بيتاللحم» آنچنان به زيبايي و هنرمندي شكل ميگيرد كه بيش از هر سروده و داستان و نغمهاي دل ميلرزد و ديده از شوق ميگريد. در اين بازآفرينيها، مردان پارسي، دستاري زيبا و رنگين بر سر دارند و هديههايي بر دست. كمتر كسي درمييابد كه اين مردان با هاله و هيبتي شرقي، پدران ايراني ما هستند كه به پيشواز مسيح، اين راه دراز را پيمودند.
در زادروز مسيح و سال نو ميلادي از خدا ميخواهيم كه به نور پاك مسيح جهان روشن شود و شب ستم پايان گيرد. در زادگاه مسيح «فلسطين» اكنون كودكاني بيگناه، زنان و مرداني بيپناه در خون ميغلطند. از آسمان گلولههاي ستم جانشان را نشانه ميگيرد. اكنون مسيح ميگريد و نگران فرزندان فلسطين است. او جهان را به ياري آنان و ستمستيزان فرا ميخواند. مسيح ميخواهد كه فغان جنگ خاموش گردد، كبوتر عشق و شادي و دوستي در جهان به پرواز درآيد. از خداي مسيح ميخواهيم كه به بركت او در اين سال، كودكي براي آب و نان نگريد و شب خسته و گرسنه نخسبد. اشكي بر ديده مادري روان نگردد. بر پيكري تازيانه ستم فرود نيايد. پدري پيكر گلگون كودك پاكش را به خاك نسپارد. بر سر مردمي بيپناه آتش خشم و كينه شعله نكشد. دستبندي بر دستي، پايبندي بر پايي، حصاري بر انديشهاي افكنده نشود. بيگناهي در زنداني به سر نبرد، آزادهاي به بندي نيفتد. سفرهاي خالي پهن نشود و پدري از شرم فقر چشم به زمين ندوزد. اشك اسيري روان نگردد، دل و ديده ستمديدهاي نلرزد.
مسيح پيامآور آزادي، صلح، شادي و اميد است. قرنها پيش پدران ما به شوق ديدار مسيح راه درازي را پيمودند و اكنون ما ايرانيان، فرزندان آنان كه بسياريمان مسلمانيم، برادرانه در كنار مسيحيان همميهنمان قرنها به آرامي و مهرباني زيستهايم. در آستانه سال نو از خداي مسيح ميخواهيم كه به مباركي، درخت داد را پربار كند، گاممان را به راه او استوار دارد و نويد عشق را در دلمان سر دهد. از خرماي شادي، جانمان را شيرين سازد و از چشمه گواراي آزادي و صلح و دادگري، جامي جهانيان را بنوشاند.
ايمان بياوريم كه به گفته حافظ:
فيض روحالقدس ار باز مدد فرمايد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر