۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

ما پير پاره دوز همين عصر حاضريم



اساطير بخش ارضا نشده درون انسان هستند
. روزگاري كه زبان اشتباها محل خروج حقيقت شد ، متاسفانه حقيقت محل خروج خود را اشتباهي انتخاب كرد . دهان تنگ تر از اين حرفها بود . به قول ارنست كاسيرر : اساطير تاريكي انديشه بر زبان اند . به همين علت انسان دست به ساخت تصاوير و هياكل  و بتواره ها زد . پس شروع به پرستش انها نمود . اينكه ما به اساطير محتاجيم يا اساطير وجودشان به ميزان انديشه روشن ما بستگي دارد ، بحثي است كه در آكادمي هاي جهان به آن ژپردازش مي شود . اما هنوز نقاط قوت و ضعف آن به پردازش درستي نرسيده است . البته اساطير يك بخش خود را مرهون اديان هستند و ماهيت آييني دارند و لبه هاي بيرون زده آنها به سمت تاريخ است . پس اساطير و تاريخ و انسان در يك مثلث آييني پيوسته در حال نمايش هستند . اينكه اساطير آييني و ملي و حماسي به يك نقطه كور و ناپيدا مثل موعود هستي ما را در رهن خود باقي مي گذارند ،نكته قابل توجهي هست . اگر به موعود فردي معتقد باشيم اين نكته روشن مي شود . پس اساطير يعني همان تاريكي انديشه بر زبان كه در تاريخ انسان جلوه مي كنند . در اينجا بحث ديگري آغاز مي شود . اينكه انسان تاريخ ساز است (هگل) يا تارريخ انسان ساز است (ماركس) .
معمولا براي آنكه سيستم حكومت انديشه تاريك توسط بور‍وازي و حكومت ها و اديان و كليسا به مردم جهان پايدار بماند ريا، بحث انتظار آخرين اسطوره رخ نمايي كرده و به صورت بيروني تبليغ مي شود . در اينجا تاريخ و زبان دچار نقص فني مي شوند . در اينجا سر در گمي و ايديولو‍ي هاي پي در پي به توليد مي رسند . مشكل اساسي اين است كه اگر كسي به هويت درون متني خويش دسترسي پيدا كند و يا در راه عقيده و آرمان ، حذف فيزيكي شود حكومت ها دچار اختلال سيستماتيك مي شوند .
به طور مثال كسي مثل ندا آقا سلطان ، خسرو گلسرخي و ارنست چگوارا به سمت اسطوره شدن ، خود مشروعيت بخشي ، حاد بيانگري ، آنارشيسم و خروج از زبان گفتار حركت كرده اند . اما مردم به حدي درون خود سانسوري گرفتار شده اند كه نمي توانند آنها را الگو فرار دهند و حداقل وارد اساطير عصر جديد بشوند . چرا كه اساطيري مانند سهراب و رستم ابزار كهنه محسوب مي شوند و دقيقا به عصر جديد مربوط نمي شوند . پس مثلث اساطير و پرستش ، زبان و حقيقت ، تاريخ و انسان يك مشكل دروني است و احتياج به انقلابي سوررياليستي براي بيروني شدن دارد . شما ممكن است كه بتوانيد گلي را زير پا لگد مال كنيد اما محال است بتوانيد عطر آنرا از فضا محو سازيد .

هیچ نظری موجود نیست: