جرس: "می گویند بازجو ها هر خط و خبری را می خوانند این جملاتم خطاب به آنان است که شاید هنوز تمام وجدانشان نمرده باشد، آقایان هر منصبی که اینک شما را قادر کرده مادری را از فرزند ٢ ساله اش جدا کنید شرعآ و اخلاقآ حرام است. ای جماعت رو به کدام قبله نماز می گزارید؟" بخشی از متن نامۀ یکی از شهروندان به فاطمه عرب سرخی، فعال اصلاح طلب بازداشتی است، که چندی پیش دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است.
به گزارش منابع خبری جرس، در ادامه واکنش ها به بازداشت فاطمه، یکی از شهروندان و دوستان وی، طی نامه ای خطاب به او و بازجویانش می نویسد:
فاطمه بخواند بازجو و قاضیش بخوانند...
و خدا گواهی می دهد : فاطمه جان درودم را فرسنگها دورتر از وطن
با قلب دریاایت پذیرا باش.خواهر جسور و مومنم تو را که به یاد
می آورم و سختی راهی که بر گزیده ای ناخود آگاه به یاد صاحب نامت
دختر مظلوم اما شجاع پیامبر رحمت و شفقت محمد(ص) و مادر اسوه صبر زینب (س) می افتم،پایداری تو در راه ایمان و عقیده دل قبیله ای را
خوش نگه داشته است که در این قافله هستند هنوز شیرزنانی که صاحب
نام غیرت و صبوری باشند.
تو را بارها و بارها پس از سال ٨٠ دیده بودم اما حاشا حاشا که این روزها تو را همه ی ایران به چشم دیگری می بینند.همه می بینند
تو را که همچون صاحب نامت هم شجاع هم مظلوم و هم صبور،
تو دختر همان شیر مردی هستی که نگاه این روزهایش پر غرور و سبز است .از داشتن همسری چون مادرت و دخترانی چون تو و ساجده ...
که آخ ساجده که شکوه مهربانیست و عطوفت و امید.می بینی فاطمه جان
صبوری مقامی است که همه شما پاکان به آن نایل آمده اید و همچنان بی تاب و بی قراریم تو برای ما دعا کن.
می گویند بازجو ها هر خط و خبری را می خوانند این جملاتم خطاب به آنان است که شاید هنوز تمام وجدانشان نمرده باشد، آقایان هر منصبی که اینک شما را قادر کرده مادری را از فرزند ٢ ساله اش جدا کنید شرعآ و اخلاقآ حرام است. ای جماعت رو به کدام قبله نماز می گزارید؟
رو به قبله ی خدای فاطمه؟
خواستم بگویمتان از این همه درد که به خیال خودتان بر جان سبز این ملک ملت می زنید ما چیزی جز زیبایی نمی بینیم و حاشا حاشا که اگر رحمت و امید بی پایان خدا به طوبه شمایان و بازگشت از راه خیانت به آرمان صبر ملت نبود بی شک هلاک بود سرنوشت شمایانی که به بندگان خدا ظلم روا می دارید ای قوم الظالمین به کجا این چنین تا چند پایمال کردن حقوق انسانی آدمیان تا چند نلرزیدن از صدای آه مادران و پدران و از همه جگرسوز تر بی قراری های دخترکی ٢ ساله برای مادرش کاش پاسختان به خدا در روز محشر یک بار همین جا در همین دنیا رو به روی آیینه به خودتان بدهید بعد اگر نگاهتان شرمسار کردارتان نشد دیدار به قیامت ......نه!
دیدار به آخر همین زمستان همین زمستانی که می رود و همین ظلمت و ظلامی که می میرد.
بهار می شود نسل فرزندان فاطمه با نوای الله اکبر و یار دبستانی و ای ایران ای مرز پر گوهر قد می کشند و بدانید که دختران و پسرکانی که شب ها در حسرت دستان پدران و مادرانشان به خواب می روند فردا روبه رویتان سبز خواهند شد.
فاطمه جان آنقدر حرف برای تو دارم ،برای سعید ، برای ساجده و آنقدر آرزو برای محیا و صبا و باران و سپهر که قلم و کاغذ کفافم نمی دهند.
خواستم بگویمت خواهر جان خوش به سعادت تو که یلدایت آنجا صحر شد آنجا که رو سپید خدایت شدی.
نگران محیا نباش که امروز محیای ما آبروی دعاهای ملتی شده .... به حق محیا هرچه در حق تو ظلم کنند زمان رسیدن بهار نزدیکتر می شود و فردای محیا سبزتر ،که به خدا برای تو همه ی دخترکان این سرزمین محیا هستند که اگر این گونه نبود تو اینک آنجا نبودی، خواستم بگویمت به حق محیایت برای این خواهر در تبعیدت دعا کنی .
خواستم بگویمتان از این همه درد که به خیال خودتان بر جان سبز این ملک ملت می زنید ما چیزی جز زیبایی نمی بینیم و حاشا حاشا که اگر رحمت و امید بی پایان خدا به طوبه شمایان و بازگشت از راه خیانت به آرمان صبر ملت نبود بی شک هلاک بود سرنوشت شمایانی که به بندگان خدا ظلم روا می دارید ای قوم الظالمین به کجا این چنین تا چند پایمال کردن حقوق انسانی آدمیان تا چند نلرزیدن از صدای آه مادران و پدران و از همه جگرسوز تر بی قراری های دخترکی ٢ ساله برای مادرش کاش پاسختان به خدا در روز محشر یک بار همین جا در همین دنیا رو به روی آیینه به خودتان بدهید بعد اگر نگاهتان شرمسار کردارتان نشد دیدار به قیامت ......نه!
دیدار به آخر همین زمستان همین زمستانی که می رود و همین ظلمت و ظلامی که می میرد.
بهار می شود نسل فرزندان فاطمه با نوای الله اکبر و یار دبستانی و ای ایران ای مرز پر گوهر قد می کشند و بدانید که دختران و پسرکانی که شب ها در حسرت دستان پدران و مادرانشان به خواب می روند فردا روبه رویتان سبز خواهند شد.
فاطمه جان آنقدر حرف برای تو دارم ،برای سعید ، برای ساجده و آنقدر آرزو برای محیا و صبا و باران و سپهر که قلم و کاغذ کفافم نمی دهند.
خواستم بگویمت خواهر جان خوش به سعادت تو که یلدایت آنجا صحر شد آنجا که رو سپید خدایت شدی.
نگران محیا نباش که امروز محیای ما آبروی دعاهای ملتی شده .... به حق محیا هرچه در حق تو ظلم کنند زمان رسیدن بهار نزدیکتر می شود و فردای محیا سبزتر ،که به خدا برای تو همه ی دخترکان این سرزمین محیا هستند که اگر این گونه نبود تو اینک آنجا نبودی، خواستم بگویمت به حق محیایت برای این خواهر در تبعیدت دعا کنی .
به حق سبزترین لحظه استجابت دعا لحظه مردن سیاهی نزدیکتر باد
سحر
سحر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر