آنها از جوانان بلوچ انتقام می گیرند!
ارژنگ بامشاد
از روز تاسوعا در ۲۴ آذرماه، تا سحرگاهان ۲۹ آذرماه، پنج روز بیشتر نگذشته است. پنج روزی که جمهوری اسلامی لازم داشت تا برای انتقام گیری از عملیات انتحاری “جندالله” در چابهار، برای گزینش کاندیداهای مرگ خود از میان جمعیت انبوه گروگان گرفته شده ی جوانان بلوچ در زندان هایش، عده ای را دست چین کند. اطلاعیه دادگستری استان سیستان و بلوچستان و شرح دروغین مجرمیت، و اقداماتی که به اعدام شده گان نسبت داده شده بود، برای سرپوش گذاشتن بر اهداف اصلی جنایتی است که سازمان دادند و جان ۱۱ جوان بلوچ را گرفتند. اگر علت دستگیری روشن بوده، و اگر دادگاهی در جریان بوده ، چرا تاکنون خبری از آن نبوده است. اگر این ۱۱ نفر به اعدام محکوم شده بودند، چرا اجرای احکامشان را تا کشتار چابهاربه تعویق انداختند . بنا بر شرح اتهامات، جانیان جمهوری اسلامی، خیلی پیشتر می توانستند جنایت خود را به اجرا درآورند. اما ماجرا، در جمهوری اسلامی، و بویژه در بلوچستان، ماجرای قانون و دادگاه و قضاوت و عدل و انصاف نیست. این جا تمامی دستگاه های قضائی، امنیتی، انتظامی و نظامی در خدمت سازمان دادن یک نسل کشی آشکار و یک انتقام طلبی جنون آمیز است.
ارژنگ بامشاد
از روز تاسوعا در ۲۴ آذرماه، تا سحرگاهان ۲۹ آذرماه، پنج روز بیشتر نگذشته است. پنج روزی که جمهوری اسلامی لازم داشت تا برای انتقام گیری از عملیات انتحاری “جندالله” در چابهار، برای گزینش کاندیداهای مرگ خود از میان جمعیت انبوه گروگان گرفته شده ی جوانان بلوچ در زندان هایش، عده ای را دست چین کند. اطلاعیه دادگستری استان سیستان و بلوچستان و شرح دروغین مجرمیت، و اقداماتی که به اعدام شده گان نسبت داده شده بود، برای سرپوش گذاشتن بر اهداف اصلی جنایتی است که سازمان دادند و جان ۱۱ جوان بلوچ را گرفتند. اگر علت دستگیری روشن بوده، و اگر دادگاهی در جریان بوده ، چرا تاکنون خبری از آن نبوده است. اگر این ۱۱ نفر به اعدام محکوم شده بودند، چرا اجرای احکامشان را تا کشتار چابهاربه تعویق انداختند . بنا بر شرح اتهامات، جانیان جمهوری اسلامی، خیلی پیشتر می توانستند جنایت خود را به اجرا درآورند. اما ماجرا، در جمهوری اسلامی، و بویژه در بلوچستان، ماجرای قانون و دادگاه و قضاوت و عدل و انصاف نیست. این جا تمامی دستگاه های قضائی، امنیتی، انتظامی و نظامی در خدمت سازمان دادن یک نسل کشی آشکار و یک انتقام طلبی جنون آمیز است.
نگاهی به لیست اعلام شده ی دادگستری استان سیستان و بلوچستان، نشان می دهد که آن ها حتی نتوانسته اند برای ۶ نفر از اعدام شده گان اتهام مشخصی اعلام کنند و اتهامات ۵ نفر دیگر در حد همکاری و یا شناسائی و غیره بوده است. اتهاماتی که به نظر نمی رسد حتی دلیل و مدرکی برایش داشته باشند و حتی اگر دلیل و مدرکی هم می داشتند، حتی بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، مجازات کسی که خود دست به اسلحه نبرده است، و تنها هوادار یک جریان بوده، نمی تواند اعدام باشد. بنابراین ۱۱ جوان بلوچ که در زاهدان به دار آویخته شدند، اتهام شان نه اقدام علیه جمهوری اسلامی و یا دست بردن به سلاح و راه اندازی جنگ مسلحانه، بلکه وابستگی به طوایف معینی در بلوچستان است. هفته ی پیش عبدالرئوف ریگی سخنگوی “جندالله” در نامه سرگشاده ی پاسخ گونه ای به یک منتقد، با افتحار اسامی برخی قبایل را که تعدادی از جوانانشان در صفوف جندالله، حضور دارند را اعلام کرد. حالا جمهوری اسلامی با گزین کردن جوانان گروگان گرفته شده ی این طوایف، ۵ نفر از طایفه شه بخش، سه نفر از طایفه ی ناروئی و سه نفراز وابستگان به طایفه ی ریگی را در یک اقدام ضربتی اعدام کرد.
سیاست انتقام گیری جمهوری اسلامی از جوانان وطوایف بلوچ، عنصری اساسی از سیاست سرکوب سازمانیافته ای است که در بلوچستان با شدت و خشونت بیمانندی در جریان است. جمهوری اسلامی برای نشان دادن به اصطلاح اقتدار خود، و برای تقویت روحیه نیروهای سرکوبگرش، چنین بی مهابا جان انسان های بیگناه را میگیرد. آن ها که حتی توان حفاظت از جان فرمانده هان و سرداران خود، در گردهم آئی طوایف بلوچ در نیک شهر را نداشتند و حتی نمی توانند از جان مردم در مساجد و مراسم عزاداری حفاظت کنند، بزدلانه زندانیان گروگان گرفته شده را اعدام می کنند و از این طریق راه را برای توجیه اقدامات تروریستی “جندالله” فراهم می آورند. روشن است که “جندالله” با تکیه بر همین خشونت سازمان یافته، بی حقی نهادینه شده مردم بلوچ در بلوچستان، بی آینده گی جوانان بلوچ و حس انتقام جوئی مرسوم، به فریب و جذب جوانان بلوچ مشغول است و حتی آن ها را برای عملیات انتحاری آموزش می دهد تا خود و به همراه خود ده ها تن دیگر را به کام مرگ بکشانند.
سیاست اعدام های جنایت کارانه ی جمهوری اسلامی در بلوچستان و عملیات انتحاری “جندالله”، بیان درگیری دو جریان ارتجاعی بنیادگرای شیعه و سنی است که وحدت زحتمکشان بلوچستان را هدف قرار داده است. نگاهی به وبلاگ ها و سایت های دو سوی افراطی در بلوچستان نشان می دهد که آن ها مردم استان را به شیعه و سنی تقسیم کرده و هر یک برای اقدامات خشونت بار و جنایت کارانه ی خود به آیات و احادیث متوسل می شوند. یکی “دادگاه شرع اسلامی ” تشکیل داده و احکام قتل و اعدام اجرا می کند و آن دیگری” مجمع علمای جندالله” سازمان داده و فرمان شیعه کشی و غیربومی کشی و عملیات انتحاری در بلوچستان صادر می کند. اما سرنوشت بلوچستان، محکوم به گرفتار آمدن در چنبره ی این دو جریان بنیادگرا و خشونت طلب نیست. بلوچستان سرزمین خواهران و برادران زحتمکشی است که در کنار هم رنج می برند، زحمت می کشند، در بیابان های سوزان، دست به آبادانی می زنند، برای آینده فرزندانشان از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و علیرغم خشونت دولت و طبیعت، برای تامین زندگی انسانی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند. این زحمتکشان هستند که دست در دست هم و در کنار هم دهه هاست به زندگی مسالمت آمیز مشغول هستند. به اعتقادات همدیگر احترام می گذارند ، به وابستگی ملی و قومی همدیگر بدیده احترام می نگرند و حتی اختلافات قومی و طایفه ای خود را حتی المقدور به شیوه ای مسالمت آمیز حل و فصل می کنند. اما همین همبستگی ملی و طبقاتی اکنون به آماج حمله افراطیون شیعه و سنی تبدیل شده است. آن ها وحدت زحمتکشان بلوچستان، وحدت مردمان این دیار از هر قوم و قبیله و مذهبی را هدف گرفته اند. یکی به قوم کشی روی آورده و دیگری شعار پاکسازی قومی را بر پرچم خود حک کرده است.
اما این سرنوشت شوم، شایسته ی ملت مظلوم بلوچ و زحمتکشان بلوچستانی بی توجه به وابستگی قومی و مذهبی شان نیست. این بر فعالان سیاسی و مدنی و سازمان ها و احزاب سیاسی است که با این چرخه ی خطرناک خشونت مقابله ای جدی به عمل آورند. باید برای احقاق حقوق ملی مردم بلوچ، هم چون حقوق دیگر ملیت های تحت ستم با قدرت جنگید. باید از حق این ملت مظلوم برای مشارکت فعال در سرنوشت خود، برای آموزش به زبان مادری اش، برای بدست گرفتن سرنوشت خود و برای ایجاد زمینه های اتحادی داوطلبانه، میان ملیت های ایران با تمام قدرت مبارزه کرد. تنها از این طریق است که می توان ریشه های خشونت طلبی و شوونیسم و ناسیونالیسم های قومی را خشکاند. راه دیگری وجود ندارد.
۲۹ آذر ۱۳۸۹ـ۲۰ دسامبر ۲۰۱۰
ارژنگ بامشاد
۲۹ آذر ۱۳۸۹ـ۲۰ دسامبر ۲۰۱۰
ارژنگ بامشاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر