۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

بلوچستان ایران: یک پرسش ملی <ناصربلیده ای>



حوادث اخیر بلوچستان نشان دهنده‌ی عزم راسخ مردم بلوچ برای تغییر ساختار سیاسی کنونی و جایگزینی آن با سیستمی است که بتواند پاسخگوی خواست آنها برای خودمختاری و حاکمیت مشترک در ایران باشد.
نمی توان پرسش ملی بلوچ را وصله پینه زد. ملت بلوچ باید در درون مرزهای خود به عنوان خلقی متمایز از دیگر خلق‌های ایران، اما با حقوق و وظایفی مشترک شناخته شود. در هزاره‌ی نوین، سناریوی حاکمیت ملی باید تجلی یابد. این سیستم نوین حاکمیت باید مبتنی بر همکاری و هماهنگی در یک سیستم جمهوری لیبرال دموکراتیک با ساختاری فدرال باشد که متشکل از مکانیزم‌های اجرایی استانی خودمختار است.

درگیری‌های اخیر جنبش مقاومت بلوچ با نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی در حوادث اخیر بلوچستان به نارضایتی خلق بلوچ از رژیم ایران ژرفای بیشتری بخشیده است. این درگیری‌ها همچنین پرسش هایی را درباره‌ی منشأ، ساختار و مطالبات این جنبش برانگیخته است. از آنجا که دولت ایران تبادل اطلاعات و اخبار را از بلوچستان کنترل می‌کند، کسب خبر درباره‌ی جنبش ملی بلوچ و آشنایی با مطالبات آن چندان آسان نیست.
رژیم جمهوری اسلامی از خلال تبلیغات منفی بی وقفه‌ی خود برای ایرانیان داخل کشور، نه تنها جنبش مقاومت بلوچ را متهم به همکاری با کشورها و رسانه‌های جمعی غرب می‌کند، بلکه بخشی از آن‌ها را به عنوان افراطیونی به تصویر می‌کشد که به طالبان شباهت دارند. این مقاله با پرداختن به شرایط خلق بلوچ در ایران به بررسی عوامل ژئوپلتیک و اجتماعی ــ اقتصادی بلوچستان و خواست‌های مردم آن می‌پردازد: مشارکت در سیاست‌های ایران، حفظ هویت ملی و کسب حقوق اقتصادی و اجتماعی در یک ایران فدرال برحسب برابری قومیت‌ها و مناطق مختلف ایران.
درگیری‌های اخیر جنبش مقاومت بلوچ با نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی در حوادث اخیر بلوچستان به نارضایتی خلق بلوچ از رژیم ایران ژرفای بیشتری بخشیده است. این درگیری‌ها همچنین پرسش هایی را درباره‌ی منشأ، ساختار و مطالبات این جنبش برانگیخته است. از آنجا که دولت ایران تبادل اطلاعات و اخبار را از بلوچستان کنترل می‌کند، کسب خبر درباره‌ی جنبش ملی بلوپ و آشنایی با مطالبات آن چندان آسان نیست. رژیم جمهوری اسلامی از خلال تبلیغات منفی بی وقفه‌ی خود برای ایرانیان داخل کشور، نه تنها جنبش مقاومت بلوچ را متهم به همکاری با کشورها و رسانه‌های جمعی غرب می‌کند، بلکه بخشی از آن‌ها را به عنوان افراطیونی به تصویر می‌کشد که به طالبان شباهت دارند. رژیم عمداً مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر را با عملیات علیه مخالفان سیاسی و نظامی بلوچ یک کاسه می‌کند. مأموران دولتی ایران با متهم ساختن فعالان سیاسی بلوچ به قاچاق مواد مخدر، آنها را غالباً بدون انجام محاکمه به دار می‌آویزد و تیرباران می‌کند.
این مقاله با پرداختن به شرایط خلق بلوچ در ایران به بررسی عوامل ژئوپلتیک و اجتماعی ــ اقتصادی بلوچستان و خواست‌های مردم آن می‌پردازد: مشارکت در سیاست‌های ایران، حفظ هویت ملی و کسب حقوق اقتصادی و اجتماعی در یک ایران فدرال برحسب برابری قومیت‌ها و مناطق مختلف ایران.


بلوچستان، جغرافیا، جمعیت و یک تاریخچه‌ی کوتاه
بلوچستان در جنوب شرقی ایران واقع شده و هم مرز پاکستان و افغانستان است؛ کشورهایی که بخش عمده‌ای از جمعیت آنها نیز بلوچ است. این استان ایران دارای موقعیتی استراتژیک در جنوب شرقی خاورمیانه است و کشورهای آسیای مرکزی را با شبه قاره و اقیانوس هند پیوند می‌دهد. این استان همچنین در شمال خلیج فارس و دریای عمان در فاصله‌ی میان تنگه‌ی هرمز و گواتر قرار دارد (گواتر دهکده‌ی کوچکی است که میان ایران و پاکستان تقسیم شده است.) برخی آمارها، جمعیت خلق بلوچ را بیشتر از چهار میلیون تخمین زده‌اند.(1)
بلوچستان غربی پس از شکست نیروهای بلوچ از رضاشاه در سال 1928 ضمیمه‌ی ایران شد. سلطنت سلسله‌ی پهلوی مبتنی بر شکل گیری ساختار یک حکومت مرکزی با هویت ملی براساس خصلت‌های ملی ایران بود که در آن زبان فارسی، نژاد فارسی و مذهب شیعه تقدم داشتند. رژیم پهلوی به یک سیستم سیاسی و قانونی جان داد که با دنبال کردن خط مشی جذب و حل قومیت‌های دیگر در هویت ملی ایرانی، به رژیم بعدی اجازه و امکان تبعیض میان قومیت‌های مختلف را داد.
رژیم دین سالاری که جایگزین رژیم شاه شد، با تأکید بر مذهب تشیع به عنوان هویت اصلی دولت، خلق بلوچ را بیرون از انقلاب و بیگانه با اهداف خود تلقی کرد. اکثریت خلق بلوچ اهل تسنن هستند که در عین حال هیچ اعتمادی به حاکمیت کنونی و تأکید آن بر مذهب شیعه ندارند. رویکرد اقتصادی ناعادلانه‌ی رژیم در قبال خلق بلوچ به این حس عدم اعتماد میان ملت بلوچ و جمهوری اسلامی شدت بخشیده است.


تبعیض زبانی
استفاده از زبان بلوچی در محیط اجتماعی و رسمی ممنوع است و کودکان بلوچ از حق استفاده از زبان مادری خود به عنوان ابزار آموزش در مدارس محروم هستند. دولت ایران آزادی نشریات در بلوچستان را برچیده است. فعالان فرهنگی بلوچ بارها تلاش کرده‌اند که اجازه‌ی انتشار نشریات بلوچ زبان را کسب کنند، اما تقاضای آنها اغلب رد شده است.
در موارد دیگر، دولت اجازه‌ی انتشار را مشروط به چاپ بیشتر صفحات به زبان فارسی کرده است. نشریات در کنار صفحات فارسی زبان خود، تنها می‌توانند یک یا دو صفحه ضمیمه به زبان بلوچی داشته باشند. برخی از فعالان فرهنگی بلوچ این شرایط را پذیرفته‌اند و نشریات یا روزنامه هایی همچون «روز درآ» و «مرز پرگهر» را منتشر کرده‌اند. اکنون انتشار این دو نشریه ممنوع و سردبیران آن مرعوب و مورد آزار قرار گرفته‌اند.


تبعیض اجتماعی و اقتصادی
محمود خلعتبری که در گذشته به عنوان رئیس کل «سازمان معاهده‌ی مرکزی» (سنتو) انجام وظیفه کرده، در گفت وگویی با سلیگ . اس. هریسون نکته‌ای افشاگرانه را یادآوری میکند:"تصور ما در سنتو همیشه این بود که بلوچ‌ها در فرصتی سعی خواهند کرد با کمک شوروی دولت مستقل خود را ایجاد کنند. بنابراین، تلاش ما این بود که تا حد ممکن آنها را از نظر سیاسی ضعیف، عقب مانده و نامتحد نگه داریم."(2)
این سیاست به شکل مؤثری اجرا شد، به طوری که بلوچستان در آخرین سالهای حکومت شاه به فقیرترین استان ایران تبدیل شد. در آن هنگام، "درآمد سرانه‌ی مردم بلوچ 975 دلار بود، یعنی کمتر از نصف میانگین درآمد سرانه‌ی ملی در مناطق روستایی که 2200 دلار بود، و کمتر از یک پنجم درآمد سرانه‌ی ملی"(3) بلوچستان هنوز هم فقیرترین استان ایران محسوب می‌شود. مردم بلوچ با تبعیض قابل توجهی در بازار کار روبرو هستند و از عرصه‌ی سیاسی نیز حذف شده‌اند. به عنوان مثال، طی حکومت شاه تنها دو بلوچ در هیئت اجرایی استانداری در زاهدان، آن هم در پایین ترین رتبه ها، به خدمت مشغول بودند. بقیه همه غیرمحلی بودند. این شرایط تحت رژِیم دین سالار کنونی نیز هیچگونه تغییری نکرده است. وقتی خاتمی طی یکی از سفرهای خود به بلوچستان با مقامات استانی ملاقات کرد، در میان این مقامات تنها یک تن غیربلوچ بود: نماینده‌ی زاهدان در مجلس شورای اسلامی.
دولت ایران نبودن افراد بلوچ در پست‌های مهم دولتی را به عدم داشتن مهارت و توانایی آنها نسبت می‌دهد. واقعیت این است که قانون اساسی ایران، که هویت ایرانی را براساس مذهب شیعه و زبان فارسی تعریف میکند، مانع اصلی است. حق تقدمی که قانون اساسی کشور برای هویت ایرانی قائل میشود به طور سیستماتیک و مؤثر به عنوان مانعی برعلیه دانشجویان بلوچ به کار گرفته می‌شود تا از ورود آنها به بازار کار جلوگیری کند. به دلیل تبعیضی که در سطوح مختلف متوجه‌ی مردم بلوچ است، آنها احساس می‌کنند در یک سیستم آپارتاید زندگی می‌کنند که به آنها به عنوان شهروند درجه سوم می‌نگرد.


کنترل ترکیب جمعیت و سیاست جذب
دولت‌های ایران همواره درصدد کنترل ترکیب جمعیت بوده‌اند تا مردم بلوچ را در سرزمین خود به یک اقلیت تقلیل دهند. افزون بر این، دولت‌های ایران، در کنار دیگر سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی خود، به جابجایی مردم فقیر در بلوچستان و تخریب خانه‌های آنها پرداخته‌اند. این سیاست در پی اختصاص بهترین زمین‌ها به کارکنان غیر بلوچ، بویژه نیروهای امنیتی ، بوده ک هبه استان اعزام شده‌اند. سیاست دولت بر مبنای تسهیل فرایند ایجاد کسب و کار و خرید ارزان زمین برای افراد شیعه و غیربلوچ است.
بلوچ‌ها در بسیاری از بخش‌های غربی بلوچستان به سرعت هویت خود را از دست می‌دهند. مناطقی مانند بندرعباس، کرمان و سیستان که در گذشته بلوچ نشین بوده‌اند، بیشتر از مناطق دیگر تحت تأثیر سیاست‌های جمعیتی جذب و تلفیق دولت ایران قرار گرفته‌اند. بلوچ‌ها اکنون در همه‌ی این مناطق، از جمله زاهدان، تبدیل به یک اقلیت شده‌اند.
قاچاق مواد مخدر و اعتیاد
بسیار پیشتر از آنکه بلوچستان ضمیمه‌ی ایران شود، انگلیس اعتیاد به تریاک را در این منطقه رواج داده بود. با این وجود، و در مقایسه با دیگر نقاط ایران، استفاده از تریاک محدود به تعدادی از رهبران قبایل میشد که بیشتر آنها در بخش سیستان استان بلوچستان اسکان داشتند. (4) مغرورالدین مهدوی در ارزیابی خود از شرایط تحصیلی در مناطق بلوچستان، هرمزگان و کرمان در اوایل دهه‌ی 1960 خاطرنشان می‌کند که، مواد مخدر، در مقایسه با دیگر نقاط ایران، در بلوچستان کمتر مصرف می‌شد و نسبتاً ناشناخته بود.(5) هنگامی که رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی سقوط کرد، مواد مخدر به معضل رو به رشدی در بلوچستان تبدیل شده و هروئین رواج یافته بود.
انقلاب اسلامی و حاکمان جدید، که به تازگی به قدرت رسیده و می‌خواستند ثروتمند شوند، به قاچاق مواد مخدر در بلوچستان به عنوان راهی سهل و سریع برای اندوختن ثروت نگاه کردند. موقعیت جغرافیایی بلوچستان در همسایگی افغانستان، که مرکز کشت تریاک است، و پاکستان که هروئین تولید می‌کند، موقعیت ایده آلی را برای مقامات رژیم که هیچکدام بلوچ یا بومی نبودند به وجود آورد.
حاکمان جدید تهران چشم خود را بر فعالیت‌های قاچاقچیان بزرگ، که یا مقامات رسمی یا همدستان آنها بودند، بستند و در عوض بر مبارزه با فروشندگان خرده پا تمرکز کردند. آنها تعمداً به نام مبارزه با مواد مخدر به سرکوب جنبش ملی مردم بلوچ پرداختند. سازمان عفو بین الملل در سال 1991 طی گزارشی خاطرنشان کرد که "به نظر میرسد سرکوب جنبش ملی بلوچ به شکلی مستمر با فعالیت علیه قاچاق مواد مخدر مخدوش شده باشد. این امر تمایز میان زندانیانی را که به خاطر فعالیت سیاسی دستگیر شده و آنهایی را که به علت قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده‌اند مبهم ساخته است."(6) رژیم مبارزه‌ی خود با قاچاق مواد مخدر را عمداً با عملیاتش برعلیه مخالفان بلوچ، نیروهای سیاسی و مقاومت مسلحانه مخدوش می‌کند. رژیم ایران با بهره گیری از این ترفند، با متهم ساختن فعالان سیاسی بلوچ به قاچاق مواد مخدر، بدون هیچ محاکمه‌ای آنها را به دار می‌آویزد یا به جوخه‌ی آتش می‌سپارد.


بنیادگرایی اسلامی و نفوذ کشورهای همسایه
از وجهی تاریخی، مردم بلوچ هرگز نه برای مذهب زرتشتی و نه اسلام در زندگی سیاسی خود تقدمی قائل شده‌اند. آنها در عوض ارزشهای فرهنگی و سنتی چندصد ساله‌ی کهن را سرلوحه‌ی رفتار ملی خود قرار می‌دهند. نوعی ذهنیت لیبرال و طرفدار تسامح طی قرن‌ها میان مردم بلوچ تکامل یافته است. در اوایل قرن هیجدهم، انگلیس‌ها که وارد منطقه شده بودند از مردم می‌پرسیدند چگونه به حل و فصل اختلاف‌های مدنی خود می‌پردازند. برخلاف کشورهای همسایه که از قانون شریعت پیروی می‌کردند، بلوچ‌ها در پاسخ «رواج» (7) (قانون رایج بلوچ) را به عنوان معیار حل و فصل اختلافات خود معرفی می‌کردند. ای اولیور، یک افسر بریتانیایی در منطقه، در کتاب خود می‌گوید، مردم بلوچ «چندان به خدا اعتقاد ندارند و خباثت نیز جایگاهی در طبیعت آنها ندارد.»(8) به هر تقدیر، سنت سکولار بلوچ به دلیل تحولاتی که در جوامع همسایه، یعنی در میان پنجابی ها، پشتوها و ایرانی‌ها، رخ داده در معرض خطر قرارگرفته است. بلوچستان میان سه کشور پاکستان، افغانستان و ایران تقسیم شده است.
رژیم ایران رهبران مذهبی اعتدال گرا را که از حمایت مردمی و اعتبار قومی برخوردارند حذف می‌کند. دو تن از برجسته ترین این رهبران عبدالملک ملازاده و مولوی احمدسید بودند. ملازاده در مارچ 1996، هنگامی که در کراچی پاکستان در تبعید به سر میبرد، ترور شد. جسد مولوی احمد سید نیز که توسط عوامل رژیم ربوده و شکنجه شده بود، در فوریه 1994 در اطراف بندرعباس یافته شد. این فرایند به بسیاری از گروههای افراطی که زیر پوشش «تبلیغ جماعت» فعالیت می‌کنند اجازه‌ی تبلیغ و گسترش یک تعبیر بنیادگرایانه از اسلام را داده است.
رژیم دین سالار ایران به طور غیرمستقیم از نیروهای مذهبی افراطی حمایت می‌کند و با کنترل این نیروها از اعتدال و اتحاد آنها با نیروهای میانه رو و لیبرال و دمکراتیک ایران ممانعت می‌کند. این روند از توسعه‌ی دمکراتیک در بلوچستان جلوگیری می‌کند و نیروهای دموکراتیک در کل کشور را تضعیف می‌کند.
در آغاز سال جاری، زدوخوردهای میان نیروهای امنیتی رژیم و جنبش مقاومت بلوچ شدت یافت. طی این زدوخوردها، جنبش مقاومت بلوچ، با حمله به قلب دستگاه امنیتی ، تلفات زیادی به نیروهای امنیتی رژیم وارد آورد.
برخی از مقامات رسمی به سرعت به تحریف علت این زدوخوردها پرداختند و آنها را کشمکش میان اهل تسنن و شیعیان جلوه دادند. مقامات رسمی از این شکایت داشتند که شیعیان توسط سنی‌ها به قتل می‌رسند و دولت شیعه نیز از آنها حمایت نمی کند.
هرچند رژیم ایران بسیاری از فعالان سیاسی و رهبران مذهبی اهل سنت بلوچ را به قتل رسانده، مردم بلوچ و رهبران آنها هرگز از جنگ مذهبی و قتل شیعیان حمایت نکرده‌اند. مردم بلوچ، به جای اختلافات مذهبی، سیاست‌های استبدادی و سرکوبگرانه‌ی رژیم را منشأ فشار و تبعیض علیه مردم بلوچ می‌دانند. به علاوه، مقامات نظامی رژیم نیروهای جنبش مقاومت مردم بلوچ را متهم به همکاری با کشورهای غربی، بویژه آمریکا و انگلیس، می‌کنند. در همین راستا، برخی از مقامات رسمی، محیلانه، نیروهای جنبش مقاومت بلوچ را به طالبان مرتبط کرده‌اند. اگرچه هیچکدام از ادعاها و تبلیغات رژیم برعلیه نهضت مقاومت بلوچ واقعیت ندارد، برخی گروههای مذهبی افراطی در افغانستان و پاکستان تلاش کرده‌اند تا با تحت تأثیر قرار دادن این جنبش از آن برعلیه رقیب ایدئولوژیک خود در تهران بهره گیرند. آنها در این امر توفیق نداشته‌اند زیرا رهبران سیاسی و مذهبی بلوچ مراقب بوده‌اند که از گروه‌های افراطی فاصله بگیرند.


خشونت فیزیکی برعلیه مردم بلوچ
بسیاری از پادگان‌های ایران به طور دائمی در مناطق بلوچ نشین مستقر شده‌اند. به همین دلیل، این مناطق ظاهری جنگ زده به خود گرفته‌اند. حکومت پهلوی طی پنجاه سال سلطنت، بی هیچ ابایی اغلب از نیروهای نظامی برای تحکیم سیطره‌ی خود بر مناطق بلوچ نشین استفاده کرد. این روند، حتی هنگامی که جنبش‌های مقاومت چندان فعال نبودند، ادامه داشت. با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در سال 1979 نظامیگری شدت یافت. نظامیگری در مناطق بلوچ نشین با افزایش نادیده گرفتن حقوق بشر همراه شد. این فراگشت به نوبه‌ی خود به مقاومت مسلحانه علیه نیروهای جمهوری اسلامی طی 12 ماه گذشته شدت بخشیده است.
نهضت مقاومت مسلحانه در غرب بلوچستان پدیده‌ای بومی است که طی 70 سال به مبارزه با دولت‌های متعدد ایران پرداخته است. رژیم جمهوری اسلامی، به جای آنکه از طریق مذاکره و دیگر شیوه‌های مسالمت آمیز به این مقاومت پایان دهد، مردم بلوچ را متهم به همکاری با آمریکا و انگلیس میکند. در 15 می‌2006، رژیم از این بهانه بهره جست تا در مناطق وسیع شمالی و جنوبی زاهدان، مرکز استان بلوچستان، به عملیات نظامی دست بزند. نیروهای رژیم از هلیکوپتر به مناطق غیرنظامی شلیک کردند و در نتیجه بسیاری از مردم بیگناه بلوچ را در روستاها و کوهها به قتل رساندند. به جز خسارات فراوان به خانه‌ها و اموال مردم، بیش از 20 غیرنظامی کشته و تعداد زیادی نیز مجروح شدند. در شهرها، بسیاری از جوانان به اتهام حمایت از نیروهای مقاومت دستگیر شده‌اند.
در کنار تعداد زیادی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، «مرصاد» که یک گروه شبه نظامی است و زیر نظر مستقیم خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، اداره می‌شود، در مناطق بلوچ نشین بسیار فعال است. آنچه که این گروه را از دیگر گروه‌ها جدا می‌کند، مجوز آن برای قتل و کشتار است. آنها قربانیان خود را بی هیچ ضابطه و قانونی انتخاب می‌کنند، و همین در میان مردم بلوچستان حس وحشت و ناامنی خلق کرده است. این فرایند باعث تیراندازی و ضرب و شتم فراوانی در بلوچستان شده است. در حالی که جامعه‌ی بین المللی و رسانه‌های جمعی جهان بر موضع گیری سازش ناپذیر ایران در رابطه با موضوع سلاح‌های اتمی تمرکز می‌کنند، جمهوری اسلامی ایران از این بحران بهره برداری کرده تا مردم بلوچ را سرکوب کند، زیرا این مردم نظام دین سالار ایران و سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی آن را رد کرده‌اند.


مبارزه‌ی ملی، سازمان‌های سیاسی و نمایندگی
موقعیت سیاسی پس از پایان جنگ سرد از گروههایی که برای دستیابی به استقلال و خودمختاری به مبارزه روی آورده بودند حمایت می‌کرد. همین فعالان سیاسی کوشای بلوچ را تشویق به سازماندهی یک حزب سیاسی جدید کرد. این گروه در اواخر مارچ 1997 در استکهلم گرد هم آمدند و حول محور تأسیس یک حزب جدید برای کسب حقوق دموکراتیک مردم بلوچ به توافق رسیدند تا بتوانند صدای مبارزه‌ی مردم بلوچ را در خارج از کشور به گوش جهانیان برسانند.
این گروه به انتخاب کمیته‌ای برای ایجاد نشریه‌ای به نام "Tran" دست زد تا گفتمان سیاسی را ترغیب کند. تلاش‌های این گروه در 21 سپتامبر 2003 منجر به ایجاد "حزب مردم بلوچستان" (BPP) شد. "حزب مردم بلوچستان" نخستین حزب سیاسی بلوچ است. این حزب اتحادی از نظرگاه‌های مختلف سیاسی است و اعضای آن فعالان سابق «جنبش ملی بلوچستان»، «سازمان دموکراتیک مردم بلوچستان» و اعضای سابق گروه‌هایی مانند فدائیان خلق، مجاهدین خلق، پیکار و فعالان سیاسی مستقل را در برمی‌گیرد که دست به دست هم داده‌اند تا برای کسب استقلال مردم بلوچ در چارچوب یک جمهوری دمکراتیک فدرال در ایران فعالیت کنند.
مردم بلوچ از هنگام ضمیمه شدن توسط رژیم پهلوی، در مقابل سلطه‌ی دولت مرکزی مقاومت کرده‌اند. این مقاومت که همواره شکل مسلحانه داشته فاقد یک رهبری سیاسی نیرومند بوده است. "BPP" اکنون قصد پر کردن این خلاء را دارد. هرچند امکان مخالفت سیاسی آشکار وجود دارد، جنبش مقاومت بلوچ به طور فزاینده به یک سازماندهی زیرزمینی روی آورده و برای نخستین بار از یک حزب سیاسی برخوردار است. "BPP" توفیق این را داشته که برای نخستین بار مبارزه‌ی ملی بلوچ‌ها را هم در عرصه‌ی ملی و هم در عرصه‌ی بین المللی نمایندگی کند. این حزب ارتباط نزدیکی با گروههای مقاومت در ایران ایجاد کرده و با ارائه راهکارهای سیاسی و اطلاع رسانی به آنها یکی از نقایص گذشته را جبران کرده است. در ماههای اخیر، نیروهای مقاومت بلوچ فعالیت خود را در چهار استان بلوچستان، کرمان، هرمزگان و خراسان که اکثریت بلوچ نشین دارند افزایش داده‌اند.
در پی تلاش‌های «بی.بی.پی» ، بلوچستان به عضویت "سازمان ملت‌ها و خلق‌های بدون نماینده" پذیرفته شد.(10) «بی.بی.پی» با بهره گیری از تسهیلات سازمان مذکور به شکل مؤثری موفق به آگاه ساختن سازمانهای بین المللی، از جمله سازمان ملل و اتحادیه اروپا، از سرکوب مردم بلوچ توسط رژیم دین سالار ایران شده است. «بی.بی.پی» همچنین در 19 ژانویه 2004 و 18 نوامبر 2004 مورد بلوچستان را در پارلمان‌های دانمارک و سوئد مطرح کرد. این سازمان اخیراً در سمپوزیومی که در تاریخ 3 جون 2006 در آمریکا صورت گرفت شرکت جست.
«بی.بی.پی» در 16 جون 2006 در پارلمان فرانسه، 4 آگوست 2006 در پارلمان برلین و 28 سپتامبر 2006 در پارلمان کانادا حضور یافت. «بی.بی.پی» یکی از بنیانگذاران و فعالترین اعضای «کنگره‌ی فدرال خلق‌‌های ایران » است. این کنگره شامل 9 حزب و سازمان است که به ملیت‌های مختلف در ایران تعلق دارند: عرب، آذربایجانی، بلوچ، کرد و ترکمن. همه‌ی این سازمان‌های سیاسی برای ایجاد یک جمهوری سکولار دموکراتیک در ایران که برمبنایی عادلانه استوار باشد مبارزه می‌کنند.


نتایج سرکوب جامعه‌ی بلوچ
سرکوبی که مردم بلوچ تجربه کرده‌اند به حوزه‌های تاریخی، فرهنگی و اقتصادی تعمیم می‌یابد. بلوچستان در تقاطع نفوذ و تأثیرات افراطی و بنیادگرایانه‌ی جوامعی که در همسایگی زندگی میکنند قرار داشته است. در همین حال، مردم بلوچ مجبور به مواجهه با فشارهای یک رژیم دین سالار شیعی افراطی بوده‌اند. در حالی که رژیم ایران به آزار رهبران مذهبی میانه رو می‌پردازد و آنان را حذف می‌کند، حکومت تهران به یک گروه افراطی اجازه داده است که راه را برای سرکوب مردم بلوچ به بهانه‌های مذهبی هموار کند.
رژیم ایران در جهت تحقق اهداف خود برای تضعیف جامعه‌ی بلوچ از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند. این رژیم کمترین تلاشی از خود برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر نشان نمی دهد. چشم انداز ناامیدکننده‌ی موفقیت در بازار کار و آینده‌ی تیره‌ای که زنان و مردان جوان بلوچ در ایران با آن روبرو هستند، آنها را به سوی مواد مخدر می‌کشاند.
در همین اثنا، دولت ایران تعمداً جنبش مقاومت ملی بلوچ را با قاچاق مواد مخدر مرتبط می‌کند تا به وجهه این جنبش لطمه وارد سازد. در حالی که رژیم بر مبارزه با قاچاقچیان خرده پای مواد مخدر تمرکز می‌کند، به قاچاقچیانی که در مقیاسی بسیار بزرگتر کار می‌کنند اجازه‌ی فعالیت آزادانه می‌دهد(این قاچاقچیان بزرگ غالباً مقامات عالیرتبه‌ی دولت یا همکاران نزدیک آنها هستند).
با وجودی که رژیم دین سالار ایران تلاش زیادی برای درهم شکستن استقامت فرهنگی، تشخص سکولار و ساختار درونی جامعه‌ی بلوچ از خود نشان داده، این جامعه همچنان به مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهد و مصممانه حقوق قانونی ملی و فرهنگی خود را به عنوان یک ملت برابر با دیگر ملت‌های ایران مطالبه می‌کند.


به سوی راه حلی برای پرسش ملی بلوچ
حوادث اخیر بلوچستان نشان دهنده‌ی عزم راسخ مردم بلوچ برای تغییر ساختار سیاسی کنونی و جایگزینی آن با سیستمی است که بتواند پاسخگوی خواست آنها برای خودمختاری و حاکمیت مشترک در ایران باشد. نمی توان پرسش ملی بلوچ را وصله پینه زد. ملت بلوچ باید در درون مرزهای خود به عنوان خلقی متمایز از دیگر خلق‌های ایران، اما با حقوق و وظایفی مشترک شناخته شود. در هزاره‌ی نوین، سناریوی حاکمیت ملی باید تجلی یابد. این سیستم نوین حاکمیت باید مبتنی بر همکاری و هماهنگی در یک سیستم جمهوری لیبرال دموکراتیک با ساختاری فدرال باشد که متشکل از مکانیزم‌های اجرایی استانی خودمختار است. این سیستم پاسخی مناسب به پرسش ملی بلوچ و نمایانگر همکاری مثبت مبتنی بر اعتماد و همزیستی خواهد بود. سیستمی که اساس آن پذیرش مطالبات واقعی گروه‌های رأی دهنده است طبعاً حسی از مشارکت و مسئولیت مشترک خلق میکند. این نظام باید فرصتی مشترک در اختیار همه‌ی ملتیت‌ها بگذارد و بدینسان بنیادی را پی ریزد که در آن مردمی متمدن، مرفه، با افتخار و نیرومندتر در یک کشور چندملیتی با دیدگاهی نوین گرد هم آیند.

هیچ نظری موجود نیست: