۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

قربانی تجاوز جنسی که عروس شد


فرامرز و سامعه
فرامرز می گوید، به خانمش وعده داده که روزهای خوشی و غم را در کنارش خواهد ماند
یک روز سرد زمستانی بود كه ملالی جویا، عضو سابق پارلمان افغانستان و چند محافظش برای رساندن کمک های اولیه به مردمانی که منبع درآمد منظم ندارند، به یک منطقه فقیرنشین کابل رفتند.
بیوه های جنگ، خانواده های بی سرپرست، بازگشت کنندگان بیکار و بیجاشدگان داخلی در این منطقه زندگی می کنند.
بیش از همه اما، تنگدستی و بدروزی خانواده سامعه، دختر 18 ساله، یکی از محافظان شخصی ملالی جویا را متاثر ساخت.
فرامرز، 23 ساله که قد نسبتا بلند، قیافه ای جذاب و جثه توانا دارد، حدود سه سالی است که از منتقدترین فعالان حقوق زن در افغانستان محافظت می کند.
او مانند همیشه داستان زندگی خانواده ای را که خانم جویا به آنها کمک می رساند، پرسید اما جواب ملالی درباره زندگی سامعه، مانند "بمب اتمی" بود که در ذهن فرامرز منفجر شد.
سامعه وقتی که تنها شانزده سال داشت، عازم آموزشگاه سواد آموزی در ولایت سرپل بود که مورد تهاجم و تجاوز گروهی هشت مرد قرار گرفت.
عاملان این تجاوز گروهی او را دست به دست کردند و تا شهر مزارشریف بردند.
در جامعه سنتی افغانستان دختری که قربانی تجاوز جنسی است، صرفنظر از شرایط این تجاوز، مقصر اصلی دانسته می شود.
به این ترتیب، قربانی تجاوز جنسی از دو سو مورد ظلم و بدرفتاری قرار می گیرد: هم از جانب تجاوزگر و هم از سوی جامعه که باور دارد که اگر خطایی از قربانی سر نزده باشد، کسی به دیده بد به او نگاه نمی کند.
فرامرز اما چند سالی است که به عنوان یکی از همراهان ملالی جویا، بر عمق شرایط زنان در جامعه سنتگرای افغان آگاهی یافته و اینک خود به یکی از فعالان حقوق زن تبدیل شده که تعاملات سنتی این جامعه را بی معنی می دانند.
خبر غیرمنتظره
بعد از شنیدن داستان غم انگیزه سامعه، فرامرز مجرد باز هم تصمیم گرفت که از یک زن دیگر، اما این بار در خانه خود، حفاظت کند.
او به ملالی گفت که اگر سامعه قبول کند، می خواهد با او ازدواج کند.
برای سامعه که دیگر امید زیادی به آینده نداشت، این خبری غیرمنتظره و بی تردید خوشایند بود.
فرامز
فرامز می گوید، به مخالفت های که با تصمیم او صورت گرفت، اعتنا نکرد
اما ترس از بدرفتاری مردان هم ولایتی اش، هنوز کابوسی بود که خواب راحت را از چشمان غم زده سامعه می ربود.
برای این دختر جوان اعتماد به "مرد" دشوار بود و این جوابی بود که ملالی جویا و محافظش از سامعه دریافت کردند.
به این ترتیب سه ماه طول کشید تا فرامرز و ملالی بتوانند سامعه نوجوان و پدر و مادر پیرش را اطمینان بدهند که خواستگارش آدم متفاوتی است.
سرانجام سامعه موافقت کرد به امید اینکه از گپ و گفت مردم آزار نبیند. بار دیگر به زندگی اش امیدوار شد.
خانواده فرامرز برای برگزاری جشن عروسی آمادگی گرفتند و این جشن در کارته سه کابل با حضور ششصد میهمان، از جمله تعدادی از نمایندگان پارلمان، سیاستمداران و فعالان حقوق زن در افغانستان، برگزار شد.
خواهر فرامرز سامعه را به آرایشگاه برد و مانند هر عروس دیگر، چهره او را آراست. جشن عروسی با ساز و آواز برگزار شد و فرامرز قول دارد که تا ابد از همسرش حفاظت کند و در روزهای خوشی و غم همراه او باشد.
مخالفت ها
این تصمیم غیرمعمول فرامرز در یکی از سنتی ترین جوامع بشری بدون مخالف نبود و بعضی از بستگان فرامز از ولایت بغلان به او تلفن کردند و او را نکوهش کردند.
فرامرز که از این شکاف عمیق فکری در جامعه قبیله ای کشورش خبر داشت، پاسخ های روشنی به بستگانش داشت.
او می گوید: "به این مردم گفتم فکر کنید در یک راه می روید و می بینید دختری را در چاه انداخته اند. نباید این دختر را تحقیر کنید. باید دست کمک به سویش دراز کنید. گناهکار متجاوزین هستند، نه سامعه."
حالا این زوج جوان در یک خانه اجاره ای در منطقه دارالامان کابل زندگی می کنند. فرامرز حقوقی را که از محافظت ملالی جویا می گیرد، برای نگهبانی همسرش در خانه مصرف می کند.
او برای سامعه یک آموزگار گرفته تا به او سواد یاد بدهد.
سازمان ملل متحد می گوید تجاوز جنسی به زنان و دختران در افغانستان به منزله نقض فاحش حقوق بشر است، اما به دلایل ناموسی، کمتر کسی در این کشور جرائت می کند که از تجاوز به خود، به نهادهای مسئول شکایت کند.
تا جایی که من می دانم، فرامرز اولین شهروند این کشور است که حصارهای سنتی را شکسته و با یک قربانی تجاوز جنسی ازدواج کرده است.
این حرکت می تواند جرقه هایی از تغییر را در باورهای مردم افغانستان پدید آورد.
فرامرز توانسته است که به همسرش نسبت به آینده امیدواری بدهد اما با این همه، خطوط درشتی که در پشت چشمان سامعه از غم و اندوه تجاوز بوجود آمده، شاید هرگز از بین نرود.

۱ نظر:

mojtaba mostafavi گفت...

سلام این دولت برایه همه چی‌ پول دارند ولی‌ نه برای یارانه‌ها . هی‌ میگن نیروی هسته‌ای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هسته‌ای می‌خواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی‌ بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی‌ سر سفره هر خانواده ایرانی‌ میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو می‌خواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانه‌ها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.